چاپ مطلب چاپ مطلب

مثل قوش کریم خانی/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ

اختصاصی همای گیلان، “کریم خان زند “موسس سلسله زندیه مردی ساده و بی آلایش بود، او برخلاف بسیاری از پادشاهان، خودش را شاه نمی خواند، بلکه همیشه می گفت من ” وکیل الرعایا “هستم، او تقریبا سی سال بر ایران حکومت کرد و پیوسته از تجمل و زرق و برق دوری می جست و هرگاه هدیه ای برای او آورده می شد، که از نظر “وکیل الرعایا ” جنبه تجملاتی داشت آنرا پس می فرستاد، حکایت های بسیاری از این رفتار کریم خان وجود دارد، که در زیر یکی از آنها را اشاره می کنیم که در مناطق جنوبی کشور به صورت مثل در آمده است.

روزی شخصی “قوشی “زیبا و دست آموز را به عنوان پیشکش برای کریم خان زند آورد، کریم خان می پرسد : “غذای این پرنده چیست؟ “مرد می گوید : این پرنده روزی دو وعده غذا می خورد و در هر وعده باید به او یک مرغ بزرگ یا دو کبوتر داده شود. کریم خان مجدداً می پرسد : “فایده این جانور زبان بسته چیست؟ “مرد که فکر کرد کریم خان به قوش علاقه مند شده است می گوید : هر گاه وکیل الرعایا قصد شکار داشته باشند، اگر کبکی یا پرنده ای از دید شان دور بماند این قوش با چنگال های پرتوانش آنرا برای شما شکار خواهد کرد. “کریم خان می گوید :”پس با توجه به توضیحات شما من باید روزی چهار کبوتر برای تغذیه این حیوان آماده کنم تا شاید سالی یک بار که به شکار می روم او برای من یک کبک شکار کند. “بعد کریم خان با لهجه شیرین لری می گوید :”ولس کنید سی خوش بِیره ، سی خوش بُره “یعنی رهایش کنید تا خودش بگیرد و بخورد.

مثل “قوش کریم خانی “کنایه از چیزی است که نگهداری آن نه تنها فایده ای ندارد بلکه باعث هزینه اضافی خواهد شد.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …

۳ comments

  1. سلام و درود بر استاد عزیز
    حکایت جالب بود.
    اما تا حالا مسئولینی مثل کریم خان ندیدم که بفکر بیت آلمان باشند

  2. درس بسیار میتوان گرفت
    سرمایه مملکت نباید بباد بره
    گاهی باید برای یک ریال برنامه ریزی کرد

  3. ممنون استاد
    حکایت آموزنده ای بود