همای گیلان: یکی از موضوعات مهمی که در جامعه جهانی و حتی منطقه ای بر آن تاکید می شده،و در طول سالیان متمادی ذهن و اندیشه انسان ها را مسحور خود کرده بود،آزادی است ،تا جایی که هر اندیشمندی ،فیلسوفی،نظریه پردازی ،ادیانی ،ایدئولوژی و مکتبی ،گریزی به آن زده و از منظر خویش آن را تفسیر و ابتیاع کرده است ،این خواست پس از رنسانس اروپا و آغاز بیداری و روشنایی همراه با فرو ریختن دیوارهای قرون وسطی ،که براندیشه های مبتنی بر خرافه گرایی شکل گرفته بود اعتبار و اختیاری تام بخشید. آنچنان که انسان امروز در جهانی زیست می کند که آزادی را با نگاه دیگری می بیند و کاملا با آنچه نیاکان ،پدران و مادران ما در صد سال و یا دویست سال پیش می اندیشیدند ، متفاوت است.
اساسا به کارگیری کلمات و اصطلاحات خاص ،در آثار یک نویسنده و متفکر اجتماعی ،به درجه و درصد علاقه وی ازروی واژه ها و مفاهیمی که بکار گرفته می توان شناخت ،که شریعتی چنین نویسنده ای بود ،شخصیتی که به اصل ازادی و ازادی طلبی و ازادی خواهی پایبند و به باور اکثر نویسندگان یکی از مطرح ترین شخصیت های تاریخ معاصر است،که به دنبال فضای باز سیاسی و اجتماعی برای موافقان و مخالفان در یک جامعه آزاد بود .
شریعتی ازادی را یکی از سه اصل اساسی تکامل و ترقی انسان ها می دانست و با مطرح کردن دو اصل دیگر عرفان(آگاهی)و برابری به آن جلوه ویژه بخشید،تا جایی که رهایی از هر زندانی را به معنای رسیدن به آزادی می دانست و به میزانی که کمبود آن را حس می کرد در جستجوی آن نیز تلاش می نمود، آنجا که می گوید “پیدایش این احساس ،احساس خفقان ،احساس اسارت،درد کشیدن از اسارت ،میل فرار و ارزوی نجات از اسارت و تلاش و جستجو برای یافتن گریزگاهی به سوی ازادی ،عالی ترین و امید بخش ترین دست اوردی است که تاریخ در مسیر تکاملی خویش به انسان امروز ارمغان می دهد و نشانه شورانگیز تولد انسانی دیگر است “گویای این مسئله است که او به درستی درد را در اعماق وجودش حس کرده و با چنین احساس و اندیشه ای بود که درد مندانه فریاد می زد “علامت اینکه جامعه و فردی از لحاظ فکری پیشرفته و باز است ،این است که قدرت تحمل عقیده مخالف را زیاد دارد “
نگاه شریعتی به مقوله آزادی آن قدرگسترده بود که به باورش در نبود آن (آزادی) وجود او گرفته می شود و معنی زندگی را از او سلب می نماید،و به تعبیری دیگر “آنکه ازادی را از من می گیرد هیچ چیز ندارد ،که عزیز تر از آن به من ارمغان دهد” به عبارتی آزادی از اعماق جان و اندیشه شریعتی سرچشمه می گیرد ونبود آن از نگاه او فاجعه محسوب می گردد “اگر به تکامل نوع انسان اعتقاد داریم ،کم ترین خدشه به آزادی فکری ادمی و کم ترین بی تابی در برابر تحمل تنوع اندیشه ها و ابتکارها یک فاجعه است”
نگاه شریعتی در مورد آزادی مخالفان و دشمن فکری ،آن قدر ارزشمند وواقع بینانه است که حاضر بود خود را فدای آزادی آن ها کند، آنجا که از قول روسو می گوید”خدایا :این کلام مقدسی را که به روسو الهام کرده ای ،هرگز از یاد من مبر که :من دشمن تو و عقاید تو هستم ،اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فداکنم” نگاه تیزبینانه شریعتی دشمنان آزادی را نیز به خوبی برای جامعه ترسیم کرد تا آزادی ،اسیر بازی های این و یا آن نشود آنجا که می گوید “که ای آزادی ،تو را دوست دارم ،به تو نیازمندم ،به تو عشق می ورزم ،بی تو زندگی دشوار است ،بی تو من هم نیستم ،هستم ،اما من نیستم ،یک موجودی خواهم بود تو خالی ،پوک،سرگردان،بی امید،سرد،تلخ،بیزار،بدبین،کینه دار،عقده دار،بیتاب،بی روح،بیدل،بی شیرینی ،بی انتظار،منی بی تو و هیچ!…
و این گونه بود که انسان آزاد اندیشی مانند شریعتی در تضاد با نبود آزادی ،دریک برهه حساس و تاریخی ندا سر می داد که “ای آزادی کجایی؟ای آزادی با من هرچه کنند ،جز در هوای تو دم نخواهم زد،اما من، به دانستن از تو نیازمندم دریغ مکن،بگو!هر لحظه کجایی،چه می کنی؟تا بدانم آن لحظه کجا باشم و چه کنم…”
چنین برداشتی از آزادی بود که شریعتی را وا داشت تا از سه مثلث طلایی برای مبارزه با سه مثلث شوم تاریخی به مبارزه بر خیزد،و انسان های خفته را از خواب بیدار کند که راه رهایی ازسه اهریمن استحمار،استثمار،و استبداد،تنها در آگاهی ،آزادی وبرابری نهفته است .
رضا بژکول دانش آموخته علوم سیاسی
برادر فرهیخته ودوست گرامی سلام ،طاعات قبول،متن ارسالی سرمقاله امروز آفتاب یزد انتخاب شده است ،این امر میسر نمی شد جز حمایت و تشویق های جنابعالی که به بنده لطف دارید
رضا بژکول