آسیب شناسی پدیدهی همدستی با دشمن
محمد پور خوش سعادت
در جریان جنگ تحمیلی دوازدهروزه، اقدامی بیسابقه از سوی برخی نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از سلطنتطلبان تا سازمان منافقین و برخی اپوزیسیون مشاهده شد, حمایت علنی از رژیم اشغالگر صهیونیستی در برابر تجاوز به ایران . این پدیده، فراتر از یک موضع سیاسی توسط اپوزیسیون ، در داخل کشور نیز نمود های عینی پیدا کرد که میتوان نشانهای از بحران عمیق هویتی در بخشهایی از جامعهی ایرانی است؛ بحرانی که ریشه در فروپاشی معنای «وطن» در ذهن برخی افراد دارد
۱. از مشروعیت تا بحران هویت
اختلاف سیاسی با نظام حاکم امری طبیعی است، اما گذر از انتقاد به همدستی با دشمن متجاوز، تنها از مسیر انفصال هویتی ممکن میشود. این اقدام، نهتنها ضدیت با جمهوری اسلامی، بلکه بهنوعی نفی هویت ملی و تاریخی ایران بود. ریشههای این گسست را باید در عملکرد بلندمدت نظام حکمرانی جستوجو کرد که نتوانسته میان «ایران» بهعنوان وطن و ایدئولوژی دینی بهعنوان چارچوب، توازن ایجاد کند.
۲. خطاهای حکمرانی
حکمرانی در دهههای اخیر، بهجای همافزایی میان وطن و ایدئولوژی، اغلب یکی را فدای دیگری کرده است:
تضعیف ملیگرایی: تقلیل مفهوم ایران به پایگاه عقیدتی، کمرنگ شدن تاریخ در آموزش، کاهش اولویت زبان فارسی، و تحقیر ناخودآگاه حس ملی.
• دوگانهسازیهای مخرب: شعارهایی مانند «نه غزه، نه لبنان» در برابر «دفاع از محور مقاومت»، بدون بستر گفتوگوی ملی، شکاف هویتی را عمیقتر کرد.
• انحصار مفهوم وطن: هرگونه دفاع از «ایران»، «منافع ملی»، یا ملیگرایی اخلاقمحور، گاه با انگهایی چون «غربزده» یا «ایران گرا » مواجه شده است.
۳. بهرهبرداری دشمن از شکافها
دشمنان خارجی، بهویژه رژیم صهیونیستی، با آگاهی از این گسستها، پروژههای خود را بر همین خلأها بنا کردهاند:
• حمایت از گروههای اپوزیسیونی که هویت خود را در نفرت از ایران کنونی تعریف میکنند.
• جذب افرادی که حس تعلق ملیشان تضعیف شده و «دشمن دشمن» را متحد فرضی میپندارند.
• ترویج دوگانههای کاذب مانند «ایران یا فلسطین»، «شیعه یا ایران»، و «مذهب یا وطن» برای تضعیف همگرایی ملی.
۴. انسجام پنهان جامعه
با وجود این چالشها، واکنش اکثریت جامعه ایران به همدستی با دشمن، نفی قاطع آن بوده است. حتی منتقدان جدی نظام نیز میان اعتراض داخلی و همسویی با دشمن خارجی مرز میکشند. افکار عمومی، حتی در میان گروههای سکولار ، همچنان پیوند احساسی و معرفتی با ایران و مردم منطقه دارد. این انسجام پنهان، سرمایهای ارزشمند برای بازسازی هویت ملی است.
۵. بازتعریف ملیگرایی عقلانی
ایران نیازمند ملیگرایی اخلاقی و فراگیری است که نه ناسیونالیسم ستیزهجو باشد و نه تاریخ انقلاب را نفی کند. این «ایرانگرایی» باید:
• وطندوستی را با منافع منطقهای پیوند دهد: حمایت از مقاومت، زمانی جا می افتد که با زبان منافع ملی و شأن ایران تبیین شود.( که اگر سوریه و لینان بودند نیاز به جنگیدن در تهران نبود )
• تنوع اقوام و مذاهب را به رسمیت بشناسد: از ترکمن تا بلوچ، از کرد تا عرب، همه باید خود را در داستان ایران سهیم بدانند.( در دولت وفاق اتفاقات خوبی افتاد)
• ریشه در فرهنگ داشته باشد: ملیگرایی ایرانی باید از حافظ، سعدی، خیام، و فردوسی تغذیه کند، نه به معنای انزوا یا نژادپرستی، بلکه بهعنوان پیوند با تاریخ، زبان، و سرزمین.
۶. راهکارهای عملی برای بازسازی هویت ملی
برای خنثیسازی پروژهی «بیوطنسازی» و تقویت همگرایی ملی، اقدامات زیر ضروری است:
• عقلانیت در سیاست خارجی: تبیین سیاست منطقهای با زبان منافع ملی
• اصلاح آموزش و رسانه: احیای تاریخ ملی، تقویت زبان فارسی، احترام به فرهنگ اقوام، و ترویج حس همسرنوشتی
• تقویت ملیگرایی ذیل پرچم : دفاع از ایران نباید با انگهایی چون بیدینی یا ضدیت با نظام مواجه شود.
• عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد : کاهش فاصله طبقاتی، رفع تبعیضهای قومی-مذهبی، و گسترش مشارکت همه ایرانیان مبارزه قاطع بافساد
• ایجاد نهادهای مدنی: پلتفرمهایی برای گفتوگوی ملی و ترویج روایتهای مثبت هویت ایرانی در فضای دیجیتال.
ایران، خانهی مشترک
تا زمانی که «ایران» بهعنوان احساسی مشترک در قلب مردم زنده است، پروژههای بیوطنسازی شکست خواهند خورد. دشمن از شکافها بهره میبرد، اما اگر حکمرانی بهسمت فراگیری و گفتوگو حرکت کند، نه سلطنتطلب، نه منافق، و نه صهیونیسم قادر به ریشهدواندن در این خاک نخواهند بود. ایران، خانهی مشترک همهی ماست؛ بازسازی آن نیازمند عقلانیت، عدالت، و همدلی است.