همای خبر:راننده تاکسی، با دقت فرمان را میچرخاند تا از چالهی وسط خیابان جاخالی دهد. بعد زیر لب غر میزند: «مطمئنم آقای شهردار با هلیکوپتر رفتوآمد میکنه!»
با لبخندی میپرسم: «چطور به این نتیجه رسیدی؟»
میگوید: «چون اگر با ماشین از این خیابونها رد میشد، حتمن این همه چاله و دستانداز رو میدید!»
شاید این حرف در نگاه اول شوخی بهنظر برسد، اما در دل خود یک واقعیت تلخ نهفته دارد. واقعیتی که بسیاری از شهروندان هر روز با آن درگیرند: خیابانهایی که بیشتر شبیه میدان میناند تا مسیر عبور خودرو. آسفالتهایی که سالهاست ترمیم نشدهاند، چالههایی که نهفقط خودرو، بلکه صبر و اعصاب مردم را هم فرسوده کردهاند.
مسئله فقط خراب بودن خیابانها نیست، در بسیاری از شهرهای استان، وضعیت خیابانهای اصلی و فرعی، بهویژه در مناطق کمبرخوردارتر، به نماد ملموس ناکارآمدی و بیتوجهی مدیریت شهری تبدیل شدهاند. در این میان، آنچه بیشتر آزاردهنده است نه فقط وضعیت موجود، بلکه بیتفاوتی مدیران ارشد شهری است.
بسیاری از مدیران شهری، آنقدر از واقعیتهای کفِ شهر فاصله گرفتهاند که دیگر این مشکلات را نمیبینند یا نشنیده میگیرند. گزارشها همیشه پر از واژههای دلفریب است: بهسازی، لکهگیری، روکش، پروژه عمرانی! اما در واقعیت، فرمان ماشین مردم روزی چند بار در دستاندازها جا میماند و بوق اعتراضشان در ترافیک خشمآلود گم میشود.
گویی آنها هیچگاه از همین مسیرهایی که مردم هر روز در آنها تردد میکنند، عبور نمیکنند؛ یا اگر هم عبور میکنند، در خودروهای دولتی، با همراهی اسکورت و در ساعات خلوت.
شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولان شهری یکبار هم شده، از پشت میز فاصله بگیرند و از پشت فرمان، وضعیت شهر را ببینند. نه برای بازدیدهای نمایشی، نه برای افتتاح پروژهها؛ بلکه فقط بهعنوان یک شهروند عادی که باید پاسخگوی دردهای کوچک اما مزمن این شهر باشد.
پیشنهاد ما ساده است:
آقای شهردار، لطفاً یکبار دیگر به خانه بروید؛ اما از همان خیابانی که مردم هر روز از آن میگذرند.
شاید در پیچ بعدی، جایی میان دو چاله، صدای شهر را بهتر بشنوید.
#