چاپ مطلب چاپ مطلب

آن مرد، به ملکوت اعلی پیوست/جلال میرزا آقایی

اختصاصی همای گیلان:با صدای او و نوای او، از خواب گران خواب گران خواب گران بر می خاستیم و حیات می گرفتیم و اشک و آه عمیق ش برای هنر این دیار ،هر ایرانی را آزرده و هر انسانی را افسرده میکرد وغم مقدس ش,اشک عشاق جاری و ندای نفیرش بر گنبد افلاک ساری و جاری و از دوازه های تاریخ گذشت و به اسطوره ها و افسانه ها پیوست .او از هنر ، بازارگانی و تجارت نکرد بلکه آنرا مایه ی حیات و حیا و آبرویی برای ملت و انسان ها کرد و نه کرنش در برابر امیران کرد و نه میدان را برای مداحان ، خالی ، اگر چه کوشیدند و خرو شیدند که نوایش ,باب نشود تا سالوس و ریا ارباب شود و مداحان ویرانی کنند و هنر و آواز و عشق را قربانی کنند و به مزدوران و مزوّران فرمان دادند و میدان دادند تا هنر را ویران کنند و این شجره ی طیبه را ، کتمان کنند وحریم و حرمت این مرغ سحر را شکسته و خسته و درب میخانه عشق را بسته کنند .

او فریاد ملت بر ” بیداد “بود و امروز اگر صدا و سیمای زاغان و زغن ها ، بر سر سفره ی هنر این دیار ، حرامخواری می کنند و از هنر، سقف معیشت و شریعت می زنند و نعره ی خرافی و اضافی ، بر هر کوی و برزن می زنند ، با نوای ملکوتی ی ” مرغ سحر ” ، چو برف هستتد در برابر آفتاب تموز .
استاد شجریان ، مرغ باغ ملکوت ِ دیار مان بود و امانتی نزد آیین انسانی ما ، همانند شمس تبریز و مولانا و حافظ که آبرویی و افتخاری برای این سرای کهن .او مظهر تمام آلام و عظمت این سرزمین که صدای ملکوتی اش ، سکوت شب های کویری مان را در هم شکست و تا ابد در کوه و دشت و دمن و دیار و گوش یار و جنگل و صحرا و در همه ی فلات قاره ها ، طنین انداز است .
شاید یکی از درد های بزرگ و تاریخی ما ایرانیان ، از دست دادن عزیزانی مانند استاد شجریان باشد که در مقطع حساس و سرنوشت ساز ، سخت به بودن و وجود پاک ش ، نیاز مند بودیم.
در عُسر و عصر دل تنگی ها و رنج و مصیبت و داغ و بد بختی ها ، وقتی طنین آواز مسیحیایی اش را می شنیدیم و وقتی این صوت جلیل و مرغ خلیل را در کنار خویش داشتیم، امیدوار و پوینده به راه خود ادامه می دادیم .شاید، مادرِ تاریخ به درازا و فراخنای هزاران عصر ها و نسلها ، چون او را بسان حافظ و مولانا ، تقدیم و هدیه ی ملت ما کرده بود و آوای حیاتبخش او در تاروپود همه ی نسلها و وصل ها ، جان به جانان می زد .
نوای دلنشین او که آوای شیرین بود و این سفیر که از افلاک ، ترنم حیات را به خاک و پژواک آن از جبال و جمال و اسطوره های این آب و خاک ، گذر کرد و نفیر و نی ی مولانا و رندی ی حافظ را به نای ی طلایی خویش برده و بر” گلستان” این خاک ،سعدی وار ، بلبلی کرده و روح و روان و خاک وطن و هموطن را عزت و کرامت و شرافت بخشید .
او شجره ی طیبه و سایه سارِ خستگی ی درد ها و انیس و مونس و همدم و غمخوار همه ی لحظات تاریخی ما بود و بی شجریان ، زیستن سخت و درد ناک می باشد .
او از ایران ، سرای “امید “ساخت و در بد مستی روزگاران ، خواهان به زمین گذاشتن “تفنگ “بود و از غم ِ”بم” نالید واز شدت درد به خود پیچید و از “بیداد” گِله ها و شکوائیه ها و قلبی خونین داشت .
مرغ ” سحر”او ، ندای آسمانی ی بود که از حلقوم مبارک ش ، از دروازه های تاریخ گذشت و هزاران امید وشوق و گُل ِ زیستن را در این خاک ، نشا کرد و سپیدار استواری و استقامت را نوید داد.
استاد شجریان، مایه ی مباهات و فخر ِملی و انسانی ماست و آوای آسمانی اش و “ربنا” ی عرفانی اش ، صور اسرافیلی ، در برهوت خفته و سرما و سیاه زمستانی ، نه تنها در این آب و خاک ، بلکه برای همه ی فارسی زبانان ، در گستره ی جغرافیایی ی بیشماری می باشد .
آری ، استاد شجریان ، امانت خدا بود و صدای او ، صدای خدا بود

جلال میرزااقایی

با کانال همای خبر همراه باشید.http://@homaygilanir

About مدیر خبر1

Check Also

ایران در میان سه زیست‌ دیجیتال محمد پور خوش سعادت

ایران در میان سه زیست‌ دیجیتال محمد پور خوش سعادت در عصر پلتفرم، جامعه ایران …