اختصاصی همای گیلان: سیر تحولات تاریخی را که متاثر از اندیشه های دانشمندان و نویسندگان و مورخان بزرگ در گستره جغرافیایی متفاوت صورت گرفته,بی نیاز از توضیح و تحقیق می باشد.تلطیف روح فرهنگی را که دراین سیر, از حیات تا ممات تمدن ها می بینیم ,نمی تواند بدور از این تاثیرات فرا جغرافیایی باشد.
پند و اندرزهای حکیمانه ,انساندوستانه , شاعرانه و عارفانه که در آموزه های زرتشت ,کنفوسیوس,بودا و یا کوروش را که تاثیری شگرف بر تمدن های بزرگ بشری داشته, را نمی توان نادیده انگا شت. این تمدن های بزرگ,بسان اقیانوسی ,آب حیاتشان را از در یا ها و رود های عظیم فکری و فرهنگی ,همه ابنا بشر از ملیتهای گوناگون می گیرند.تمدن ایرانی ما در طول تاریخ ,هم متاثر بوده و هم تاثیر گذار که وجه باستانی و اساطیری و هم وجه دینی آن ,هر یک مورد ستایش اندیشمندان خاص در سده های متفاوت تاریخی بودند.
فیلسوف بزرگی چون نیچه را که, فیلسوف فرهنگ می نامند و تنازعات فکری و اندیشه ای او با, چگونگی پیدایش و پرورش و دگر گونیهای تاریخی و فرهنگی بشر, زبانزد می باشد بویژه با نظام های اخلاقی شان.تحلیل های موشکافانه و دید گاههای سنجش گرایانه اواز, فرهنگ های باستانی قرون وسطی و مدرن اروپا ,از او کاوشگری چالاک و فیلسوفی بزرگ در عرصه تاریخ ساخته است .نگاه نیچه به ایران و فرهنگ باستانی آن ,تاثیر بسزایی در نهادن عنوان کتاب عظیم او داشت.(چنین گفت زرتشت).او زرتشت را پیام آور و روح فلسفه تاریخی خود می دانست ولی توجه ای به تاریخ ایران پس از اسلام نداشت.و معتقد بود که تاریخ اساطیری و باستانی ایرانیان دارای روح سروری و قدرت خواهی و پافشاری بر فضیلت راستگویی استوار است.اوج این نگاه نیچه به تاریخ و زمان باوری ایرانیان استوار بود, علی الخصوص آن بخش از این دید گاه که در برابر, دیدگاه متا فیزیکی یونانیان قرار داشت یعنی نیچه هستی “حقیقی” ایرانیان را به هستی “مجازی”یونانیان فلسفی تر می دید و معتقد بود که ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیت آن اندیشه و غور کرده اند .
تاثیر اندیشه های پیامبران باستانی بر فیلسوفان بزرگ تاریخ و تاثیر این فیلسوفان بر تمدن بشری و انسانی ,بصورت سلسله جنبان تا دهه اخیر هم رسیده که در این میان نقش تمدن تاریخی و دینی را می توان به مثابه دریا و یا رود ها ,در روند شگل گیری اقیانوس تمدن بشری دانست .محمد اقبال لاهوری, نامور ترین و سر شناس ترین شاعر پارسی گوی غیر ایرانی ,متاثر از فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی ماست.دکتر شریعتی در جایی او را, ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سنی خطاب کرده است.اقبال لاهوری آرزو داشت که تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را برای جهان اسلام داشته باشد. تز دکترای او با نام “سیر حکمت در ایران”نخستین اثر وی بود که توسط آقای امیر حسین آریانپور به فارسی برگر دانده شده است.اقبال لاهوری یکی از فیلسوفان بزرگ جهان اسلام و تمدن اسلامی است .او شکوفایی تمدن اسلامی را, نتیجه جدال آن,با تمدن یونانی می داند.وی در تایید پیشگامی مسلمانان در روشهای تجربی(پوزیتیویسم) را, با مثالهای تاریخی را عیان کرده است .مانند نظریه های علمی و تکاملی ابن مسکویه,ابوریحان بیرونی در ریاضیات و مسئله زمان,خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روانشناسی دینی را مثال می آورد.دگر گونی شرح و احوالات اقبال در جوانی و ایام پیری موضوع این مقال نیست.
تاثیر اندیشه های عرفانی مولانا بر اقبال بسیار مشهود و کتمان کردنی نیست.منظومه “اسرار خودی”متاثر از دیوان شمس می باشد و یا در “جاوید نامه”مولانا را رهبر و پیشرو خود, در سیر و عروج روحانی خود می داند.در “ارمغان حجاز”مولا نا را روشنی شب خود و گره گشای کار ها می داند.در اثر دیگر خود بنام “بال جبرئیل” مرید هندی و پیر رومی را به مشاعره نشانده است.اقبال در دوره های بعد بسیاری از آرای خود را تعدیل کرده است ولی کلا تصوف را نوعی واکنش در برابر قشریت و جمود فکری و اعتراض به حکومت های استبدادی می دانست ودر نقادی عقل گرایی ,نظریه های عرفانی و اسلامی را می ستاید و از این جهت غزالی را با کانت برابر می دانست.
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
تاثیر گذاری این فیلسوف و سیاستمدار و شاعر برهمن زاده پاکستانی از فرهنگ و تمدن اسلامی و عرفانی ما ,بسیار بیشتر از نوشته ها و گفته های این مقاله می باشد.نیچه و اقبال,َ دوفیلسوف با دو نگاه متفاوت به دو وجه تمدن ایرانی ما متاثر و تاثیر گذار بر تمدن بشری هستند.َ
/جلال میرزاآقایی