مدیر خبر1 آبان 21, 1400اسلایدشو, مقالهدیدگاهها برای از کادر درمان متشکرم مسعودمجاوری بسته هستند136 Views
اختصاصی همای خبر/می گویند عمر آدمی به تبی بند است و مال دنیا هم به شبی؛راست گفته اند.باورم نمیشد اما شد،همین هفته پیش به چشمم دیدم که آدمیزاده چطور تلفیقی از “آه و “دم” است.از خدا که پنهان نیست ازشماها چه پنهان؛چند صباحی بود که احوال قلبم خوب نبود.اگرچه سالهاست که ورزش و پرهیز غذایی جز لاینفک زندگی من است اما شداید روزگار که این حرفها سرش نمی شود و راهم را سمت بیمارستان قلب دکتر حشمت رشت کج کرد.بین خودمان باشد کمی ترسیده بودم،با خودم ودرخلوت ذهنم چرتکه می انداختم ،حالا وقت رفتنم نیست اما اجل وقت و ساعت خودش را دارد وبه حساب و کتاب امثال من کاری ندارد.از روزی که ویزیت سرپایی شدم تا لحظه ای که روی تخت آنژیوگرافی خوابیدم حدودیکهفته ای گذشت و به هر جان کندنی بود آن هفت روز را به کمک داروهای تجویزی گذراندم.باور نداشتم اما آدمی وقتی به آخر خط می رسد بیشتر حسرت کارهای نکرده اش را میخوردو من درآن هفت روز فرصت مرور۲۵سال اخیر زندگیم را درپاییز۴۴سالگی به دست آوردم.شماها که غریبه نیستید و بهتر از من می دانید دربیمارستانهای دولتی چه خبر است.۲۰سال روزنامه نگاری اما برای من انبانی از خاطره ها به ارث گذاشت ونه کیسه ای پر پول.در آن یک هفته بارها با خودم درگیر شدم اقرار میکنم که یاس فلسفی سراغم آمد وگرنه کیسه دوختن بلد بودم اما بخاطر حفظ اصولم،خیلی جاها کوتاه نیامدم و حالا باید در میانسالگی فرآیند درمانم را دربیمارستان دولتی پیگیری می کردم.چه بسیار همکاران سابقی که از کنارم درمیز تحریریه،به مناصب بالای دولتی رسیدند وعاقبت به خیر شدندلابد فکر همین روزها را میکردند که چراغ از بهرتاریکی “خوب”نگه داشتند.با این دغدغه ها به اتاق آنژیوگرافی رفتم .پزشک معالجم جوانی سی وچندساله و حاذق بود که خونسردی و آرامشش حس خوبی به بیماران میدادو دیگرانی هم که قبل و بعدازمن توسطش آنژیو شدند همین نظر را داشتندو درناصیه اش آتیه ای بلند میبینم.اسمش را نمی آورم تا راحت تر به کارش ادامه دهد. من دراین سن و سال،”رقابتهای کاری” را جدی میگیرم،بگذریم.
پس از آنژیوگرافی،دکتر جوان به من گفت با خیال راحت کله پاچه ات رو بخور چون عروق قلبت کاملا سالم است وناراحتی قلبت ناشی از فشار عصبی است ونه گرفتگی عروق.پنهان نمیکنم که خوشحال شدم وبرای بستری۲۴ساعته پس از آنژیو به بخش “پست آنژیو”منتقلم کردند.
تمام آنچه از”بیمارستان دولتی”در ذهن و تصورم داشتم اما اینجا شکست.دراین بخش یک عده فرشته در قامت پزشک وپرستار مسئول مراقبت از بیماران بستری بودند روزی سه بار نیروی خدمه حتی میله های تخت بیماران راضدعفونی میکردو به چشمم دیدم که بیش از ده بارکف بخش را تمیز نمودند.کافی بود فقط به یکی از پرستاران اشاره کنی تا بلادرنگ و مانند مادری مهربان بالای سرت حاضر شوند.یکی از بستریهای این بخش مردی هشتاد ساله بود که پدرآمرزیده با غرزدنهایش داد بستریها را هم درآورده بود اما پرستاران بخش با احترام و محبت صدایش میکردند”باباجان”. خانمی پا به سن گذاشته هم بود که درآن یک روز سه بار به کمک پرستاران بخش لباسش را عوض کرد و”مامان جان”صدایش میکردند.نمی توانستم اینهمه محبت و رسیدگی را دربیمارستان دولتی باور کنم اما واقعیت داشت.به چشمم دیدم ومتحیر ازینهمه نظم ورسیدگی و عزتمندی درحق بیماران شدم.موقع تعویض شیفت سرپرستار بخش وضعیت تک تک بیماران را باتیم قبلی چک میکرد.بارها پزشک کشیک رابه درخواست پرستاران بالای سر بیماران آوردند و درواقع این جماعت انگار از خانواده هایشان درآن بخش مراقبت میکردند.
نمی دانم رییس بیمارستان کیست حتی رییس بخش راهم نمیشناسم اما حتم دارم که اینها یک عده فرشته را مسئول مراقبت از بیماران در پست آنژیو کرده بودند.امیدوارم این رویه صواب،به تمامی شبکه بیمارستانهای دولتی سرایت کند وبیماران یستری،صرفا دغدغه هایی از جنس درمان داشته باشند ونه کیفیت خدمات.از حق نباید گذشت و به قول شاعر:”عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو”.آنها که می شناسندم می دانند چقدر از مجیز گویی و کاسه لیسی بیزارم و شاید به همین دلیل سرم بی کلاه مانده است اما باور دارم که خوبیها راباید گفت و تاییدو تشویق کرد.
امیدوارم کادر درمان حشمت هم بخاطر عملکردشان تشویق شوند.
در برابر تمامی کادر درمانی بیمارستان حشمت رشت زانوی ادب زمین میزنم و چقدر خوشحالم که با رفتارشان فضیلتهای اخلاقی را زنده نگهداشتند.آنها با رفتارشان نشان دادند که”انسانیت”هنوز اصالت دارد و”کردار نیک”است که می ماند.