اختصاصی همای گیلان: چندسالی می شد که همدیگر را ندیده بودیم،فراز و فرود زندگی همین است ،زمانی دوستی ها راکمرنگ وگاهی قطع میکند
با وجود اصرار چندین باره دوستم ندا،برای دیدنش ،اما من با انبوهی ازمشکلات همیشه دست وپامیزدم ، وبرایش وقتی نگذاشتم
چندوقت پیش پیام دلنشینی از اودریافت کردم که نازنین زهرای من ۶ ماهه است خاله ی بی معرفت نمیخواهی به اوسربزنی؟؟ندا عاشق خیاطی بود ،یادم است همان زمان هم لباسهای دخترانه را عاشقانه میدوخت و میگفت:میخواهم تمام هنرخود رابرای دخترم صرف کنم ..زیباترین لباس برای نازنین ترین دختر دنیا
باز غفلت کردم برای دیدنشان تلاشی نکردم ،تااینکه انگار،جغدی به سقف خانه مان نشسته وپیامی دهشتناک را زمزمه میکرد،من متوجه نشدم مسیر صابرین تا ۱۷ شهریور راچگونه گز کردم ،باخودم نهیب میزدم که توهم مثلا دوستی؟ توهم مثلا آنسانی؟ که نفهمیدی دخترش مدهاست سرطان دارد؟!
گویی خواستم خودم را فریب دهم ،با عروسکی که برای نازنین خریده بودم
وقتی ندا را ازدور دیدم،جهان انگار برسرم خراب شد،زبانم ازلکنت بندآمد،بعد ازکمی مصاحبت دست وپای عروسک را با لحن کودکانه اززبان عروسک با نازنین صحبت کردم،کودک از فرط خوشحالی ازجایش جست وخودش رابه عروسک چسپاند،نه به گمانم عروسک رابه خودش چسپاند..مدتی غرق شادی کودکانه اش بود،که ناگهان میزبان دردشدیدی درناحیه گلو شد ،ازشدت درد فریادمیکشید ومیگریست ،…من وندا با گریستن او بغض گریه هایمان ترکید ،نازنین کوچک عروسک رابه شدت پرتاب کرد وگفت”(نی نی اخ)(نی نی بد)ومن نمیتوانستم عمق درد اوراوجب بزنم ،وقتی که کودک اسباب بازی اش را دورمیاندازد ،باید فهمید که چه آتشفشانی دردرونش فوران میکند ،کاش میتوانستیم زمان رامدیریت کنیم کاش میتوانستیم درتلی ازمشکلات شخصی و اجتماعی هنچنان روزنه ای رابه سوی محبت و انسانیت بازنگه داریم
فروغ یادم آمد
چراغهای رابطه تاریکند
اگربه خانه من می آیید
چراغ بیاور که درآن به ازدحام خوشبختی بنگرنم
وبه قول سهراب:
بایدعادت های روزمره را کناربگذاریم که نفسی بکشیم
که شاید بوی علف بیاید،سبزینگی و زندگی
نازنین وندای عزیزم ،من بادستان خالی میتوانم جه کنم؟غیرازآنکه دراین لیالی مبارک قدر،بنشینم به دعا و ازمولایمان علی (ع)بخواهم که ازخدابخواهد که نازنین رابه خانه اش بازگرداند (انتظاری بزرگ برای دختری کوچک)
بیا تا قدریکدیر بدانیم که تا ناگه زیکدیگرنمانیم
و مؤمن آینه مؤمن یقین شد چر ا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ماه هم مردمانیم
“مولانا
پریسا منعم