چاپ مطلب چاپ مطلب

اندک اندک جمع مستان می روند / جلال میرزااقایی


اختصاصی همای گیلان، کمالِ ملک ِ ایران و خان دایی عزیز سینمای ما ، رفت .همه دوران نوجوانی و جوانی را با دیدن فیلم های او سپری کردیم و اینروز ها ،تکرار نمایش و تماشای مجدد آن فیلمها ،آنچنان خاطره انگیز بود که حس میکردیم در کنارش هستیم .اینها همان گلهای ادبستان هنر این دیار بودند که” بودن ” را بهانه بودند و دل آدم به وجود آنها قرص و محکم بود .
آری “خان دایی” هنر سینمای دیار ما هم رفت و ما را با هزاران مصیبت مبتلابه ،تنها گذاشت .مصیبت سیل ،مصیبت فقر،مصیبت ویرانی،مصیبت پشت مصیبت .
او شیخ الشیوخ سینمای ما بود و اِشراف کامل و اخلاق کاملتر و خصال ِزیبای کاملترین او ،معطر میکرد فضای هنر سینما را وبرای نسل ِ جوانِ این هنر ،الگویی بسیار مناسب بود .
ظلم ها ،جفا،نامردی ها،زخم ها،نیش ها ،نیشتر ها ،که بی هنرانِ ضد هنر و ضد فرهنگ ،بر روح و روان و پیکر نحیف او زدند هرگز از ذهن و یاد نمی رود و یاد آوری مظلومیت ش ،دل را خونین و چشم را پر اشک می کند .
بازی در فیلم ها ی بعد از انقلاب او ،نمایانگر روحی خسته و زخم خورده و دلمرده می باشد که فقط جسم ش جلوی دوربین بود و بس و از آن روح زنده و دمنده و پویای هنری خبری نبود .
آری ،روانشاد جمشید مشایخی هنرمند بزرگ و مردمی دیار ما بود و سالهای سال در کنار و با این مردم زیست و با اشکهای آنان اشک و با درد های آنان همدرد و با لبخند های آنان متبسّم و برای هنر جویان نوپای سینما ،”خان دایی”ای مهربان و استادی بی بدیل بود .
آنچه را که فقدان او را درد ناکتر می کند ،تکرار نشدنی وجود این بزرگان می باشد ،شاید قرن ها بگذرد که متن و بطن هنر ایران زمین ،چون او و نظایر او زاییده شوند.
هنر و ادب و ابر باد و مه و خورشید و فلک همه و همه هم پیمانی و گِل و گُل را بهم سرشتند تا هنرمندانی چون استاد شجریان ،استاد مشایخی ،استاد نصیریان ،و استاد فقید و سعید روانشاد انتظامی و …تحویل این خاک هنر خیز دادند .
با توجه به تحولات سیاسی و اجتمایی و وابستگی اجتناب ناپذیر آنها به حوزه منازعات فرهنگی و سینما ،ملموس ترین و پر طرفدار ترین هنر مورد علاقه مردم این سرزمین ،بیشترین نقش را در شخصیت سازی و الگو برداری هنری داشته تا جاییکه اقبال عمومی از هنر مندان سینما ، بیشتر از رهبران سیاسی و نهضت های آزادیبخش سیاسی می باشد .تبیین و تحلیل فلسفی این پدیده زیاد هم دشوار نیست.

آری !مردم این دیار در همه اعصار و گذر تاریخی خویش که با هزاران اشک و آه و خون و درد و خونابه همراه بوده و زخم و جدایی ها بر پیکر داشته و افتان و خیزان و اینروز ها با چشمان گریان بر مصیبت سیل و سیلاب می نگرد ،کارنامه هنرمندان را بسی درخشانتر از سیاستمداران می بیند و این دیار به هنر ،زنده شود .

فرزند هنر باش ،نه فرزند پدر
که هنر زنده کند نام پدر را

نوای مرغ سحرم آید بگوش اگرچه بظاهر شب ظلمانی است .طلیعه سحر و سپیده از افق می دمد .این سحر و این سپیده بر همگان مبارک باد .??????

جلال میرزااقایی

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …