- پایگاه خبری و تحلیلی همای خبر - https://homaykhabar.ir -

اَ نِبِه! (روایتی از مواجهه مردم و مسئولان با بهانه‌های بی‌پایان)

اَ نِبِه!

(روایتی از مواجهه مردم و مسئولان با بهانه‌های بی‌پایان)

یادداشت از انوشیروان مباشر امینی

 در استان ما، هر بار که سخن از توسعه و اجرای پروژه‌ای به میان می‌آید، خیلی زود یک جمله‌ی آشنا از پشت میزهای ادارات شنیده می‌شود:
«این نمیشه!»

نه که نشه، نه که نتونه بشه… ولی ترجیح می‌دن نشه.
دستگاه‌های اجرایی، به‌جای آن‌که راهی باز کنند، اغلب دیواری می‌کشند. به‌جای آن‌که مجوزی بدهند، پرونده را به کمیته‌ای حواله می‌دهند که یا اصلاً جلسه‌اش تشکیل نمی‌شود یا اگر شد، فقط صورت‌جلسه‌اش منتشر می‌شود، نه تصمیم واقعی‌اش.

این جمله، تنها یک عبارت نیست؛ بلکه نماد یک تفکر ریشه‌دار در برخی سطوح اداری است که به‌جای تسهیل‌گری، به تثبیت‌گری رکود و ایستایی عادت کرده‌اند. برای بسیاری از مدیران اجرایی در سطح استان، آسان‌تر آن است که پروژه‌ای را به بهانه‌ای کنار بزنند تا اینکه مسئولیت پیشبرد آن را بپذیرند.

در گیلان، مدیرانی داریم که مهارت اصلی‌شان، تشخیص «چرا نمی‌شود» است، نه «چطور می‌شود».
و این نگاه، نه‌تنها سرمایه‌گذاران را دل‌سرد کرده، بلکه حتی کارشناسان درون‌سیستمی را نیز به حاشیه رانده است. وقتی اراده‌ای برای حرکت نیست، انگیزه‌ای برای مشارکت هم باقی نمی‌ماند.

مدیرانِ «منتظر دستور» و «بی‌اطلاع از قانون»!

یکی از تکراری‌ترین جملاتی که در جلسات شهرستانی شنیده می‌شود، این است: «باید منتظر دستور باشیم».
این جمله در بسیاری موارد نه یک واقعیت، بلکه سنگری است برای فرار از تصمیم‌گیری.

اما مسئله تنها در «فرار از تصمیم‌گیری» نیست؛ مشکل بزرگ‌تر آن‌جاست که بسیاری از مدیران دستگاه‌های اجرایی، یا از قوانین و اختیارات قانونی خود آگاهی کافی ندارند یا بدتر از آن، نمی‌خواهند مسئولیت اجرای آن‌ها را بپذیرند.
ترجیح می‌دهند کاری نکنند تا مبادا مورد سؤال واقع شوند. نتیجه‌اش، همان جمله آشناست: «این نمیشه!»

در چنین فضایی، کارها به‌جای آن‌که با جسارت پیش برود، با احتیاطی فلج‌کننده درجا می‌زند. برخی مدیران به‌جای تسلط بر قانون، به توجیه‌نامه‌نویسی و ارسال مکاتبات تکراری پناه می‌برند. در حالی‌که بسیاری از موانع، با اتکا به اختیارات قانونی قابل رفع‌اند.

سرمایه‌گذار؛ می‌آید، می‌بیند، می‌رود!

سرمایه‌گذارانی بودند که با شور و اشتیاق وارد استان شدند، اما پس از ماه‌ها دویدن در راهروهای ادارات، با انبوهی از پاسخ‌های نامشخص و فرآیندهای بی‌پایان، عطای گیلان را به لقایش بخشیدند.
آیا مشکل از نبود منابع است؟ از پیچیدگی قوانین؟ نه.
اصل ماجرا در جای دیگری‌ست: نبود اراده، ترس از مسئولیت و ضعف در شناخت مقررات.

در استان‌های دیگر، همین پروژه‌ها با همان قوانین، به سرانجام می‌رسند. چرا؟ چون مدیران آن‌جا دنبال راه‌اندازی‌اند، این‌جا دنبال راه‌بند!

اداراتی که «کار را راه نمی‌اندازند»

واقعیت تلخ‌تر آن است که برخی مدیران، نه‌تنها مانع رفع مشکلات می‌شوند، بلکه گاه خود به یکی از مشکلات تبدیل می‌شوند. مردمی که برای یک مشکل ساده به اداره‌ای مراجعه می‌کنند، با پاسخ‌هایی مثل «باید بره مرکز»، «توی شرح وظایف ما نیست»، یا «جلسه داریم» روبرو می‌شوند.

این‌ها نشانه‌هایی است از سیستمی که مسئولیت را از خود دور می‌کند، قانون را نمی‌خواند، و مردم را پشت در نگه می‌دارد.

فرار به جلو با نامه‌نگاری

در بسیاری موارد، برای فرار از پاسخ‌گویی، دستگاه‌های اجرایی پروژه‌ها را به چرخه بی‌پایان نامه‌نگاری و استعلام حواله می‌دهند:
«نیاز به تأیید مرکز داریم»؛ «در دستور کار کارگروه قرار گرفته»؛ «منتظر ابلاغ آیین‌نامه هستیم»…
و همین چرخه، ماه‌ها و سال‌ها پروژه را در سکوت، دفن می‌کند.

فقط در گیلان…

متاسفانه این پدیده در گیلان نهادینه شده است. هیچ استانی به اندازه گیلان گرفتار چنین رکود تصمیم‌گیری نیست. در استان‌های دیگر، مدیران تلاش می‌کنند از ظرفیت قوانین استفاده کنند؛ اما در گیلان، تلاش می‌شود که از زیر بار آن‌ها شانه خالی شود.

ریشه‌های پنهان یک بحران مزمن

برای آن‌که بفهمیم چرا در گیلان، و به‌ویژه در میان مدیران دستگاه‌های اجرایی، چنین ذهنیت مقاومی در برابر مسئولیت‌پذیری و حرکت وجود دارد، باید کمی عمیق‌تر نگاه کنیم. این فقط یک عادت فردی یا رفتاری نیست؛ بلکه ترکیبی از عوامل ساختاری، فرهنگی و تاریخی‌ست که این روحیه را در نظام اداری استان نهادینه کرده.

یکی از مهم‌ترین دلایل این پدیده، فقدان امنیت شغلی مدیران میانی است. بسیاری از مدیران اجرایی در گیلان، به‌جای آن‌که با تکیه بر تجربه، تخصص و جسارت جلو بروند، بیشتر به حفظ موقعیت و دوری از ریسک فکر می‌کنند. مدیری که می‌داند با یک امضای ساده ممکن است بعدها در معرض توبیخ، بازخواست یا حتی پرونده قضایی قرار گیرد، طبیعی است که ترجیح می‌دهد کاری نکند تا مبادا اشتباهی از او سر بزند.

از سوی دیگر، فرهنگ تصمیم‌گری متمرکز نیز سهم بزرگی در شکل‌گیری این وضعیت دارد. در بسیاری از موارد، مدیران اجرایی تصور می‌کنند که بدون مجوز و نظر مرکز، نباید یا نمی‌توانند قدمی بردارند. همین وابستگی به تصمیمات بالا، روحیه ابتکار را از بدنه اجرایی گرفته است.

عامل دیگر، ضعف در نظام آموزش و توانمندسازی مدیران محلی است. بخش زیادی از مدیران، یا آموزش ندیده‌اند که چگونه در چارچوب قانون تصمیم بگیرند، یا اصلاً دسترسی کافی به دانش حقوقی و اجرایی ندارند. این ناآگاهی باعث می‌شود که در مواجهه با مسائل، به‌جای یافتن راه‌حل، به دنبال توجیه برای انجام ندادن کار باشند.

در کنار همه این‌ها، باید فرهنگ محافظه‌کاری سیاسی را هم در نظر گرفت. مدیری که نگران است تصمیمش مورد پسند مسئول بالادستی یا نماینده مجلس نباشد، ترجیح می‌دهد کاری نکند تا درگیر حاشیه نشود. این ترس پنهان از واکنش سیاسی یا رسانه‌ای، بخش مهمی از بی‌عملی‌ها را توضیح می‌دهد.

راه برون‌رفت چیست؟

۱. بازآموزی مدیران در حوزه قوانین و اختیارات اجرایی
۲. تقویت جسارت تصمیم‌گیری و پذیرش مسئولیت در میان مدیران
۳. تعریف شاخص برای میزان تسهیل‌گری ادارات در پروژه‌ها
۴. نظارت بر عملکرد مدیرانی که تصمیم‌گیری را به تعویق می‌اندازند
۵. اعلام عمومی فهرست پروژه‌هایی که در استان معطل مانده‌اند

جمع‌بندی

ما در گیلان زمین داریم، فرصت داریم، سرمایه‌گذار داریم، مردم باانگیزه داریم.
اما آن‌چه نداریم، مدیرانی‌ست که با دانش، شجاعت و اراده پای کار بایستند.
و تا زمانی که پاسخ خیلی از مدیران به طرح‌ها و درخواست‌ها این باشد که:
«این نمیشه!»
باید صریح گفت:
«این دیگه نمی‌شه!»

*در زبان گیلکی یعنی این نمی شود.

همای خبر/