مدیر خبر1 دی 15, 1400اخبار, اسلایدشودیدگاهها برای اینجا قبیله ی من و قلم هم ، ” توتم ” من ” است . بسته هستند91 Views
اختصاصی همای خبر/بعضی ها برای زیستن ، گریستن را انتخاب می کنند .بعضی ها برای زیستن ،نگریستن و نگارش و نگار و زر نگار ِ قلم را انتخاب می کنند و این رسم و آیین زندگی در قبیله ی من است . در قبیله ی من ، دوستی ها بوی کتاب می دهند و عطر و ادکلن ش ، کتابخانه ای و بوی ناب .اینجا ما با کسی دوست می شویم که پولش را به جای دود و دم و هپروت ، خرج کتاب کند .
اینجا کسی وقت ش را در کافی شاب هدر نمی دهد و بجایش در کتابخانه ها و کتابفروشی ها پرسه می زند .اینجا ما با اشعار مولانا مست می شویم و با عشق شیرین و فرهاد ، لیلی و مجنونِ نظامی ی گنجوی ، گنجی به نظام هستی می زنیم و حتی با دایی جان ناپلیونِ ایرج پزشکزاد ، خوش و سر خوشیم .
آری !
در قبیله ی من، همه با نوای ملکوتی و حنجره ی اهورایی استاد شجریان و الهه ی ناز استاد بنان ، به افلاک سفر می کنند و جلیل شهناز و پرویز یاحقی ، وقتی می نوازند ، آنگاه فرشتگان آسمان ها هم ، “می” در ساغر اندازند .ورود به قبیله ی من فقط قلبی پاک و عشقی ناب و زلالی ی آب می خواهد و بس .
اینجا در قبیله ی من در عین آگاهی از “ابله” ی داستایفسکی و “خرمگس”لیلیان وینیچ ” نه کسی خرمراد میشود و نه خر مگس معرکه ای ، بلکه به استفبال جامعه ی باز ” پوپر ” می روند و فرزندانشان را از کید” دشمنان آن” هشدار می دهند و حتی براشون از ” سووشون” سیمین دانشور می می خوانند .
از لوتر و گوته و دانته ، ” کمدی الهی” نخواهیم ساخت و با ” زبور عجم” و ” “ارمغان حجاز ” به استقبال ” الهیات رهایی بخش” نخواهیم رفت .
در قبیله ی من آموزش و ورزش سوار کاری ، جایی برای سواره دهی ، سواره خوری و سرکاری و رسوا کاری و باد و غرور و نخوت و چاپلوسی و چرب زبانی برای حاکمان و مداهنت و مفاسدت نیست چون از همان ابتدا ، بچه ها را با آیین تمدن انسانی و تاریخ تمدن و تاریخ ادیان و علی الخصوص با تاریخ اسلام و تاریخ غرب آشنا می سازند و هر گز به شیدایی جلال آل احمد بیماری ” غربزدگی” نگرفتند و از پشت بام ” مدیر مدرسه” نیافتادند ..
کوچه باغ های قبیله ی من ،شبیه ی “کوچه باغ های نیشاپور” شفیعی کدکنی نیست ، بلکه با هزاران خاطره عجین شده و پای هر درختی ، دوجین دوجین ، محل وصل عشاق بوده و هنوز هم این کوچه ها ، عطر ناب شیدایی می دهند و اینجا همیشه بهار است و سرزمین “پسرک شالیزار “.
بیشتر فراغت مردمان قبیله ی من به نگارش و نوشتن نامه های عاشقانه ، سپری میشود و برای وصال معشوق ، بسختی مبارزه می کنند و دیوار تعصب و غرور را فرو ریخته و لی هر گز ، هیچ عشقی را گدایی ، نمی کنند .
خواندن ، بخشیدن ، تبسم ، تواضع ، متانت ، بردباری ، ادب ، معرفت، فروتنی ،عشق و شیدایی ، واژه های مهم ادبیات قبیله ی من هستند و معتقدیم بدون این واژه ها ، هیچ قبیله و جامعه ای ساخته نمیشوند حتی اگر تاریخ اندیشه های سیاسی و فلسفی را از سقراط تا ماکیاول و تا هابر ماس و تا فوکویاما و تا عصر حاصر ، روزی اگر هزار بار مرور کنیم ، نمیشود که نمیشود .
در قبیله ی من ، حیات سیاسی ،تنها با تبدیل شدن رنج ها و مرارت ها و سختی ها و تبدیل آن به شادی ، و تعمیم آن به همه ی مردم ، معنی می گیرد و با استفاده از خِرد مدرن ، فرصت های شادی و سر زندگی ، نشاط و حیات انسانی را همگانی می کنیم و رفاه و آزادی و امنیت مادی و معنویت ، غایات زندگی ی همه ی افراد قبیله می باشد .
برای ورود به خاک قبیله ی من ، نه ویزای شینگن می خواهد و نه تقاضای تابعیت دوگانه ، بلکه فقط دل شیدا ی خراباتی ی میخانه ای و کارت عضویت کتابخانه از قبیله ای .