
اختصاصی همای گیلان، کتیبه ی بیستون تجلی گاه باورهای دینی داریوش بزرگ است؛ در این کتیبه داریوش بزرگ ۳۱ مرتبه، اعمال خود را به خواست اهورامزدا (وَشنا اورمزدا) و ۲۰ مرتبه پیروزوی های خود را به یاری اهورا مزدا نسبت می دهد (اورمزدا مَئی اوپستام اَبَرَ) اما عالی ترین جلوه ی باورمندی داریوش بزرگ را در کتیبه هایی که از شوش به دست آمده است، می توانیم ببینیم. این کتیبه ها به بهترین نحو بیانگر پیوستگی داریوش بزرگ و خدایش می باشد: «اهورا مزدا از آن من است و من از آن اهورامزدا هستم.» «اهورامزدا دوست من بود، از همین روست که در هر کاری که کردم پیروز بودم.»
اقدامات داریوش چنان رنگ و بوی دینی داشت که والتر هینتس بر این باور است که داریوش رسالتی دینی برای خود قائل بود: «داریوش برای شخص خود عمیقا به این باور رسیده بود که این «رسالت» را از خدا دریافت کرده است که بی نظمی را به نظم مبدل کند و در عین حال صلح را در میان مردمان پی افکند.»
یکی از اصول مهم دین مزدیسنا پاسداری از ارته (نظم و سامان هستی)، است که اهورامزدا و امشاسپندان در ملکوت و مزداپرستان بر روی زمین با خویشکاری های خود باید برای پاسداری از آن کوشا باشند. به موجب ارته باید هر چه در جهان است، منظم، بسامان، بیعیب و نقص، زمین و کشورها آباد، آدمیان راستگو، دادگر، وفادار به پیمان، خرسند و شادمان و پرفرزند باشند.
از این رو عقیده بر آن بود که هر کس که خود را در مسیر و موافق این قانون اعظم قرار بدهد و مطابق با آن عمل کند، در حمایت آن قرار میگیرد و خدایان آنچه میخواهد به او ارزانی میدارند و اگر این قانون شناختهنشود یا بدان عمل نشود، نظم زندگی و کشور و جهان برهم خواهد خورد و نه تنها در این جهان کیفر در پی دارد بلکه پس از مرگ نیز باعث محروم ماندن از رستگاری خواهدشد، بنابراین دین مزدیسنا ظلم به زیردستان را نمی پذیرد و یک شاه آرمانی مزدیسن باید حداکثر کوشش خود را برای رفاه حال مردم انجام دهد، همانگونه که داریوش چنین بود و در روزگار او ایرانیان و مردم سایر نقاط آسیا، چنانچه آشیل گزارش می دهد،در آسایش می زیستند.
هماهنگ بودن همه ی امور با سامان هستی در شاهنشاهی داریوش چنان است که هینتس تخت جمشید را تجلی گاه ارته می داند:« با تمام وجود احساس می کنی که تخت جمشید تجسم مفهوم نظم درست در روح زرتشت است که به صورت سنگ درآمده است.»
سطح رفاه کارگران در دوره ی هخامنشی تا بدان جا بوده که بانو هاید ماری کخ از اصطلاح «تامین اجتماعی» برای توضیح برخی از مزایای ویژهی کارگران در دورهی هخامنشی استفاده کرده است:
«الواح ایلامی تخت جمشید میگوید که در نظام هخامنشی حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره میگرفتند. دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبطِ مهارت و سن طبقهبندی میشده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده میکردهاند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر شود، فوقالعادهی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت میشد، حقوق زن و مرد برابر بود، و زنان امکان داشتند تا کار نیمه وقت انتخاب کنند، تا از عهدهی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند، برآیند. این همه «تامین اجتماعی» که لوحهای هخامنشی گواه آن است، برای سدهی ششم پ. م دور از انتظار است. چنین رفتاری، که فقط میتوان آن را مترقی خواند، نیازمند ادراک و دورنگری بی پایانی بودهاست.»
گزارش منابع یونانی نیز به مانند منابع فارسی باستان، نمایانگر تاثیر آیین مزدیسنا در جهانداری شاهنشاهان هخامنشی است.