اختصاصی همای گیلان: ضمن ابراز همدردی با مردم خراسان ، زلزله ی ۶ ریشتری در کشورهای پیشرفته مایه ی سرگرمی هست و در کشور ما فاجعه ؟ چرا ؟!
زمین در خراسان رضوی ، شکست و شکافت و زمان تماشا کرد . دوباره ؛ شکیبایی، در کمین کویر نشست و فرزندان را از مادران ، کودکان را از پدران ، جدا کرد . پدران را در خاک نشاند یا خاک ؛ میزبان پدران ، مادران و فرزندان شد !
قهر طبیعت ؛ بیرحمانه ، عریانی فقر و ناتوانی بشر را نمایان ساخت . بهار خرم؛ شکست را در پوست و گوشت و استخوان خانواده ها نشاند .
خاک که دوست دیرین بشر بود ، از آغاز تا کنون با آن خانه ، کاشانه،دبستان ، دانشگاه ، بیمارستان ، ورزشگاه ، زایشگاه و….. می ساختیم !
چرا ؛ خاک بر سرمان ریخت و خاک بر سر شدیم ؟!
شاید ناسپاس بودیم که بودیم . خاک را خوب نشناختیم یا قاعده اش را نفهمیدیم . شاید که خاک را با خاک آمیختیم که آمیختیم .
شاید یادمان رفت که دوست دیرین خاک ؛ آهن است و فولاد .
از آغاز تا کنون ؛ نگهبان گنج ؛ مار بود و باغبان گل ، خار و نگهدار شهر ؛ برج و بارو و پرچین باغ ؛ سیم خاردار .
از آهن شمشیر می ساختیم تا خاک ؛ پاک ماند از مغول و تاتار .
از آهن برج و بارو می ساختیم تا خاک پایدار ماند از تندباد و رگبار .
اگر شمشیر مان شکست و دشمن در آنسوی خاک رجز می خواند و ساختمان هایمان ریخت و باد زوزه می کشد ، شاید آهن را کم کرده ایم و آهک را زیاد ؛ که نه دشمن از ما بیم دارد نه باد .
آهن را دو دستی پیشکش کردیم به برج سازان برای ساختن کاخ و گنبد و بارگاه !!!
چرا ؟
زیرا از کودکی در گوشمان نجوا کرده اند که : << اغنیا مال مزکی دارند و جامه ی پاک!!! >>[ گلستان سعدی ]
لابد فقرا که فقط ” هیچ ” دارند ، جامه شان ناپاک !!!
راستی چرا در مغرب زمین ؛ هنگامی که زمین می شکافد با لرزش ۶ تا ۷ “ریشتر”؛ همه تماشا می کنند ؟! نه جایی ویران می شود و نه خانواده ای گریان ؟!
مگر ۶ ریشتر ایران و مغرب زمین یکسان نیست ؟!
خاک ما سست است یا ایمان ما ؟!آن ها چه دارند که ما نداریم ؟!
آن ها که” میخانه “ها دارند و ما ” گنبد و بارگاه ” ها!
آن ها ” نمایش ” ها دارند و ما ” نیایش ” ها . آن ها ” نکوهش ” ها دارند و ما ” ستایش ” ها !
شاید آن ها ؛ درستی ها دارند و ما دزدی ها ؛ آن ها ؛همت ها دارند و ما سستی ها!
غربیان ؛ موشک و فشنگ می سازند و شرقیان را می کشند و دارایی شان را می برند تاراج .
شرقیان هم ؛از سنگ و آجر ؛ ساختمان می سازند و سنگر می گیرند تا زنده بمانند .
قهر طبیعت بر می خیزد و بر این بی دقتی و پناهجویی، ریشخند می زند و خاک بر سرشان می ریزد و فریاد می زند : آهن را در یابید ؛ آهن را !
راستی ! دزدی ؛ جرم نیست ؟!
بساز بفروش ها ، مهندسین ساختمان ، مهندسین مشاور ، مهندسین ناظر را کی ، کجا ، چگونه و چقدر خریده اند که چشم بربستند بر این همه بی بنیاد ها ؛ بر این همه خیانت ها ؛ بر این همه نیرنگ ها ؟!
راستی ؛بابا آب داد ؟ نان داد ؟ هست که آب و نان دهد ؟!
دبستان ، نیمکت ، آموزگار ، دبیر ، مدیر ، ناظم و مستخدم کجایند ؟!
دارو ، پزشک ، آب ، نان ، پوشاک ، مادر ، پدر ، خواهر ، برادر را نمی بینم !
/دکتر علی رحیم پور