چاپ مطلب چاپ مطلب

بی کفایتی شاه سلطان حسین و سقوط اصفهان/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران

اختصاصی همای گیلان/«میرویس» بزرگ قندهاری ها که برای تظلم از جور و ستم عبدالله خان حکمران اعزامی دولت صفویان رنج سفر به اصفهان را بر خود هموار کرده بود ولی موفق به دیدار شاه سلطان حسین نشده بود ۱۹ نوامبر سال ۱۶۹۹ (۱۰۷۸ هجری خورشیدی) با دست خالی به قندهار بازگشت و سران طوایف ناحیه را به باغ خود دعوت کرد و وجود ضعف در ارکان دولتی و رواج فساد اداری و چاپلوسی در دربار صفویان را برایشان بیان داشت و گفت که شاه در محاصره عده ای کوته نظر آزمند قراردارد و کسی نمی تواند، حتی برای تظلم به او دسترسی یابد و احکام انتصابات خرید و فروش می شود و دلسوز وجود ندارد. در این شرایط راه دیگری جز این که خودمان بپاخیزیم وجود ندارد ، و بذر شورش در همان روز کاشته شد و طرف دو سال از زمین سر بر آورد. پشتونها و بویژه قندهاریها تا آن زمان سابقه نافرمانی و ضدیت با دولت متبوع، ایران، را نداشتند

شاه سلطان حسین مسئله قندهاررا با یک انتصاب نابجا پیچیده تر کرد. وی به توصیه درباریان مغرض و ناآگاه خود گرگین خان گرجی را بدون توجه به این که وی با آداب و رسوم پشتون ها ناآشناست و کار را خرابتر خواهد کرد و بر وخامت اوضاع منطقه خواهد افزود به حکومت قندهار برگزید تا اوضاع منطقه را آرام کند. به اسلام گرویدن گرگین خان دلیل عمده گماردن او به حکمرانی قندهار بود. گرگین خان پیش از انتصاب تازه، بلوچهارا سرکوب کرده بود که خطه کرمان را ناآرام کرده بودند. باد دانست که لهجه پشتونها و بلوچها پارسی باستان است و همانند سایر برادران پارسی خود از نژاد آرین هستند.
گرگین خان که پس از اسلام آوردن از شاه سلطان حسین که جماعتی گرجی زاده بر دربار او سلطه یافته بودند و جز منافع شخصی به چیز دیگری توجه نداشتند لقب «شهنوازخان» گرفته بود پس از استقرار در قندهار آتش شورش را با خشونت تمام خاموش و میرویس را به عنوان عامل فتنه به اصفهان تبعید کرد.
میرویس در طول اقامت در اصفهان بیش از پیش بر ضعف نفس شاه سلطان حسین واقف شد. وی با این استدلال که نمی شود حتی یک مسلمان تبعیدی را از از اجرای واجبات دینی که زیارت خانه خدا از جمله آنها است مانع شد اجازه حج گرفت و در مکه از برخی روحانیون سنی فتوای جنگ با حاکم شیعه را به دست آورد.

میرویس در بازگشت به اصفهان چنان رفتاری از خود نشان داد که توجه همگان و ازجمله شاه سلطان حسین نسبت به او جلب شد و طولی نکشید که تبعید او لغو و اجازه بازگشت به قندهار به دست آورد.
در قندهار، میرویس فتاوی روحانیون سنی را که به دست آورده بود به سران طوایف که تا آن زمان حاضر به این درجه از تمرد نبودند نشان داد و قتل گرگین خان را مباح دانست. میرویس سپس با بکار بردن نیرنگ گرگین خان را به باغ خود دعوت کرد و در آنجا اورا بکشت.
شورش میرویس موفق شد زیرا که شاه سلطان حسین بی کفایت قبلا طایفه ابدالی را از خود رنجانده بودو مردم آن ایالت ناراضی بودند.
پس از مرگ میرویس درسال ۱۷۱۱ میلادی، برادرش میرعبدالله جایش را گرفت که میرمحمود پسر میرویس عموی خود را کشت و به کرمان حمله برد. لطفعلیخان حاکم فارس به کمک کرمان شتافت و میرمحمود را به قندهار فراری داد. شاه بی خرد اندکی بعد لطفعلیخان را معزول ساخت.این خبر که به گوش میرمحمود رسید در سال ۱۷۲۵ میلادی با ۲۵ هزار تن به کرمان حمله آورد و این شهررا متصرف شد و از آنجا از طریق یزد عازم اصفهان گردید. وی موفق به تصرف یزد نشد، ولی اصفهان را در ۱۲ اکتبر سال ۱۷۲۲ میلادی تصرف کرد و عملا به عمر دودمان صفویان پایان داد.

میرمحمود، خود در سال ۱۷۲۴ به دست پسر عمویش اشرف که در لشکرکشی به اصفهان با او بود کشته شد. اشرف با قتل محمود انتقام خون پدرش را از او گرفت. بساط اشرف نیز ضمن سه جنگ به دست نادر برچیده شد.

نادر شاه در سال ۱۷۳۷ قندهار را که عادت به یاغیگری کرده بود تصرف کرد و در مجاورت آن شهری به نام نادر آباد ساخت و آن دسته از بزرگان شهر را که در شورش میرویس و میرمحمود مشارکت کرده بودند به مازندران تبعید کرد. در جریان عملیات خارج ساختن قندهار از دست شورشیان، احمدخان ابدالی (درانی) از افسران ارتش نادر بود. احمدخان ابدالی پس از قتل نادر در کودتای زوئن ۱۷۴۷ قوچان به قندهار رفت و درآنجا اعلام استقلال کرد .
منبع:اوضاع نظامی ایران در روزگارصفویان و اوضاع نظامی ایران در دوره نادرشاه،علی غلامرضائی،انتشارات دافوس

با کانال همای خبر همراه باشید.http://@homaygilanir

About مدیر خبر1

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …