اختصاصی همای خبر: در پرتو حمله نظامی مستقیم اسرائیل به ایران و پاسخ متقابل و قاطع ایران ، شاهد شکلگیری پدیدهای هستیم که کمتر در تحلیلهای رایج از جامعه ایران مورد توجه قرار میگیرد: بیداری مجدد روح ملی و همبستگی اجتماعی در مواجهه با تهدید خارجی.
در شرایطی که شکافهای فرهنگی، اقتصادی و نسلی، تصویر جامعه ایران را در نگاه برخی جامعه شناسان به سمت ازهمگسیختگی سوق داده بود، مواجهه با تهدید موجودیت ایران ، بار دیگر سازه «ایران» بهمثابه یک «ما»ی تاریخی و هویتی را فعال ساخت. این واکنش از منظر جامعهشناسی سیاسی، به معنای بیدار شدن لایههایی از حافظه تاریخی ملّی است که مرز میان «خودی» و «بیگانه» را به شکلی غریزی و درونی تعریف میکند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این پدیده را میتوان با نظریه «هویت اجتماعی» تاجفل توضیح داد. بدینگونه که در شرایط بحران، افراد تمایل دارند هویت گروهی خود را پررنگتر کرده و مرز میان «خودی» و «بیگانه» را تقویت کنند. پدیده (رالی دور پرچم) نیز در واکنشهای اخیر جامعه ایران به تهدید اسرائیل مشهود است، جایی که حتی گروههایی با دیدگاههای انتقادی نسبت به نظام، در دفاع از موجودیت ملی همصدا شدند. این الگو در تاریخ ایران بارها تکرار شده ، از مقاومت در برابر تهاجم مغول تا ایستادگی در برابر فشارهای استعماری بریتانیا و روسیه . در این شرایط، بسیاری از نیروهای اجتماعی که نسبت به نظام مواضع انتقادی دارند، در برابر ایده فروپاشی یا حمله خارجی سکوت نکردند، بلکه موضعی مستقل و میهنگرایانه گرفتند چون درک کردند این تهاجم به جمهوری اسلامی نیست بلکه تهاجم به کلیت ایران بزرگ و خطر اصلی نیز تجزیه ایران است .
جریانهای همپیمان با اتاقهای فکر صهیونیستی که به طور عیان با دشمنان ایران ظاهر شدند,نه تنها جایگاه اجتماعی پیدا نکردند، بلکه در افکار عمومی داخلی به عنوان نمادهای “ضدملی” شناخته شدند. تحلیل محتوای پستهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که پس از حمله اسرائیل، هشتگهایی نظیر(ایران_قوی) یا (وحدت_ملی) به طور گسترده توسط کاربران عادی و غیرسیاسی ترند شدند. محتوای مرتبط با اپوزیسیون وابسته، مانند حمایت از یا همصدایی با رسانههای صهیونیستی، با واکنشهای منفی گستردهای مواجه شد که نشاندهنده طرد اجتماعی این جریان در افکار عمومی است. در واقع، بخش بزرگی از جامعه ایران، حتی اگر نسبت به سیاستهای رسمی گلهمند باشد، حاضر نیست سرنوشت ملی خود را به دست جریاناتی بسپارد که عملاً در نقطه تقاطع منافع با دشمنان موجودیت ایران قرار گرفتهاند
این موقعیت یک فرصت تاریخی برای نظام سیاسی ایران ایجاد کرده است. درک لحظهای که در آن «امنیت ملی» و «همبستگی اجتماعی» در هم تنیده شدهاند.
حمایت ورزشکاران هنرمندان و برخی سلبریتی ها از وحدت ملی، و تولید آثار فرهنگی با مضامین میهنپرستانه، نمونههایی از مشارکت جامعه مدنی در این بیداری ملی هستند. این اقدامات نشاندهنده ظرفیت بالای جامعه ایران برای خودسازماندهی در شرایط بحران است.
این سرمایه بزرگ به قیمت خون شهدای جنگ تحمیلی دوم به دست امده میبایست حفظ شود و این موضوع نیازمند پرهیز از اقدامات ناپخته، محدودنگر و کوتاهبینانه است. نظام میبایست با طراحی درست از برخوردهای شعاری، بیتدبیری در مدیریت نارضایتیهای مشروع، و ندیدن لایههای در حال تحول جامعه،با فقر فساد و تبعیض مبارزه کرده و رفتارهای به سود دشمن را محدود نماید از جمله برخی تریبون دارهای بی ملاحظه که بر روان مردم خش میکشند , تا این سرمایه اجتماعی تازهاحیاشده فرسوده و تخریب نگردد .
ما اکنون در لحظهای هستیم که «امنیت ملی» دیگر صرفاً مفهومی نظامی یا امنیتی نیست، بلکه پیوندی وثیق با «همبستگی اجتماعی» و «هویت جمعی» یافته است. تهدید خارجی، در عین مخاطره، میتواند آغازگر بازتعریف رابطه مردم و حاکمیت باشد.
روح ملی ایرانیان امروز جز برای ایران نمیتپد و شایسته است حاکمیت نیز با اتخاذ روش درست این بستر اجتماعی مناسب را برای توسعه و پیشرفت و بالندگی و قدرت افزایی و سعادت مردم ایران بکارگیرد foumani.ir