چاپ مطلب چاپ مطلب

توسعه ، نوسازی، پیشرفت،در سایه دولت مدرن/جلال میرزاآقایی

اختصاصی همای گیلان: از مفروضات اساسی این نوشتار عبارتنداز:
۱-جامعه ایران حداقل از مشروطه تاکنون جامعه ایست چند فرهنگی به ترتیب تاریخی :
۱-شامل هویت ملی ایرانی
۲-هویت دینی
۳-هویت فرهنگی غربی که حداقل از مشروطه به سپهر فرهنگی ایران ورود یافت.

مفروضه دوم به لحاظ جامعه شناختی جامعه ایران در اصطلاح جامعه ای است موزاییکی یعنی اقوام مختلف، ادیان گوناگون، و۰۰۰ در طول تاریخ در جغرافیای فرهنگی ، اجتماعی وسیاسی به مثابه کثرت در وحدت فلسفی در همزیستی بسر می برده اند
مفروضه سوم اگر چه مفهوم توسعه از دهه های اخیر وارد ادبیات علوم اجتماعی گردید اما مفهوم پیشرفت حداقل طی دوقرن اخیر ذهن و ضمیر ایرانیان را به خود معطوف داشته از مشاجره پیرامون چگونگی شکل گیری وهویت یابی های گوناگون ایرانیان هم از منظر تئوریک وهم به لحاظ تاریخی واز منظر گفتمانی میتوان بحث به میان آورد وبنظر میرسد تاریخ چند قرنه گویای آنست که حکومت ها وپادشاهیهای گذشته برای ادامه حیات استبدادی هر کدام به وجهی از وجوه سه گانه فرهنگی وبعضا مذهبی در قالب شیعه وسنی درصدد هژمون سازی یکی از این وجوه می پرداختند
صفویه درصدد شیعه گری ایرانیان هرآنچه که سنی بود به طرد ونفی آن پرداخته ومحمود افغان درپی سنی سازی ایرانیان به لشکر کشی مبادرت می ورزید ۰
افشاریه و زندیه وقاجار نیز ازاین قاعده مستثنی نبوده اند
مشروطه ایرانی می رفت باتئوری حاکمیت قانون ،آزادی ، عدالت وبرابری درپی، افکندن طرحی نو برای ایرانی نوین باشد ولی متاسفانه حاملان آن ازدر احساسی وعاطفی وفقدان اگاهیهای راهبردی با سد سنت گرایان مواجه و با غفلت تاریخی ازدرون اندیشه های مدرن ،دولت مطلقه مدرن رضا شاهی برخاست
دولتی که هرچند دولت به معنای ابتدای اش دولت سازی کرد واگر چه وارد فضای نوسازی ازنوع اروپایی آن شده بود اما مطلقه بودن پهلوی اول ودوم را از مدار توسعه همه جانبه رهانید و دروادی استبداد کشاند
براین اساس درسایه انقلاب پنجاه وهفت نظام پادشاهی برچیده شد هرچند همه اقشار وگروهها اعم از چپ واسلامی دران حضور داشته اند اما هژمونی فکری دراین جهت بود که شاه برود غافل ازاینکه چه نظامی بدیل وجایگزین آن گردد تا مفروضه دوم یعنی جامعه موزاییکی ایران باقوانینی ثابت وپایدار ازتنشهای چندقرنه میان حاکمان ومردم جلوگیری نماید به تعبیر یکی از اندیشمندان جامعه ایرانی جامعه ای ازنوع کلنگی است که هراز چندگاه مردم آن درپی برافکندن حاکمانشان برآمده اند غافل از آنکه مسیر توسعه نه صرفا از زاویه صرفا سیاسی بلکه از مسیر فرهنگی آن می گذرد
واما جمهوری اسلامی درطی چهار دهه بعد از برانداختن نظام شاهنشاهی وارد فضای جدیدی از گفتمان سیاسی شده است دربین فقهای شیعه مفهوم جمهوریت اساسا مفهومی غریب وناآشنا بود اما به هردلیل اولین بار درتاریخ ایران درسپهر سیاسی وارد وهرچند معیوب درقانون اساسی گنجانده شد
اگر هسته های اساسی واولیه جنبشهای انقلابی را توده ها شکل میدهندبالطبع پوپولیسم از عناصر اصلی وبه تعبیر گفتمانی دال مرکزی آنرا شکل می دهد انقلاب ایران نیز دراین فضای گفتمانی ابتدای انقلاب وارد فاز دولت اقتدارگرای پوپولیستی گردید ومساله جنگ درتشدید این فضا نیز تاثیر گذار بود واگر اعلام نبرد مسلحانه برخی از اپوزسیون نمی بود شاید از همان ابتدا دولت اقتدار گرای ایدئولوژیک با چالش مواجه می شد بعداز جنگ وبا روی کار آمدن دولت توسعه گرا از نوع آمرانه هاشمی ظهور ودر سایه تلاش نخبگان وجامعه نیم بند مدنی دولت او مجبور به مطالبات حداقلی درمسیر توسعه برآمده وبه تعبیر دکتر بشیریه از درون آن دولت شبه دمکرات برخاسته شبه دمکراسی ازآن حیث که نهادهای انتخابی مثل ریاست جمهوری ، پارلمان، ونهاد شوراها درمقابل نهادهای انتصابی به عرض اندام پرداخته اند
به هر تقدیر دراین فاز جدید یعنی حاملان نهادهای شبه دمکرات از سویی ونهادهای عقب مانده انتصابی ازدیگرسو دریک منازعه گفتمانی اند باید دید آینده چگونه رقم خواهد خورد آیا به تعبیر دکتر کاتوزیان مجددا باکلنگی دیگر این ساختمان نیم بند ونیم ساخته را با آنارشی هرج ومرج گونه وشبه انقلابی ازدست خواهیم داد ویا بلعکس با بهره گیری از تجربه های تاریخی به پالایش نظام سیاسی در مسیر دمکراسی حرکت خواهیم کرد.

جلال میرزااقایی

 

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …