چاپ مطلب چاپ مطلب

خوشه های خشم /علیرضا مویدی فر

اختصاصی همای گیلان، روایت است (نقل به مضمون)، که هواداران تیم فوتبال شاهین تهران، در آن سالهای ملتهب دهه ۳۰ و ۴۰، نوع خاصی از تشویق را برای تیمشان بکار میبردند. به اینگونه که دسته ای فریاد میکشیدند “شا” و گروه مقابل پاسخ میدادند “هین”! این تجزیه واژه و صورت ظاهری اش، خواسته یا ناخواسته، یکی از نمادهای تقابل شاهین با دستگاه حکومت شد. تا جایی که در سال ۴۷، با دستور تیمسار خسروانی، به انحلال کشیده شد و داستان پرسپولیس آغاز شد.
فوتبال، ورزش اقشار متوسط و محروم جامعه است. از دیرباز و در دوران فراوانی زمین بایر، مردم با کمترین امکانات، بساطش را راه می انداختند. به زندگی لاکچری ۵۰-۶۰ فوتبالیست نگاه نکنید. اکثریتشان هنوز در همان بستر زندگی میکنند و قریب به اتفاقشان از همانجا می آیند. آنها دست چین شده از میان مردمانی هستند که همه آمال و آرزوهای خود را در رسیدن به اتمسفر ورزشگاه و باشگاه خلاصه کرده اند. شد، داخل زمین چمن. نشد، روی سکوها. آنها از انتهای خستگی می آیند. از حاشیه رنج و دغدغه های روزمره و پایان ناپذیر. جایگاه VVIP ورزشگاه ها را فراموش کنید. آنها آن بالا هستند. روی سکوها و شاید روی فنس ها و داربست ها.
آنها در نهان خود میفهمند که گرمی بخش بساط دیگرانند. این بی عدالتی ها را از معطلی طولانی، خدمات ضعیف، اضطراب از دست دادن صندلی، تشنگی و گرسنگی و و و در ورزشگاهها احساس میکنند. اما لهیبی از گرمای ایجاد شده خودشان، اگر به قلبشان برگردد، راضیند.
آنها آن گرما را حق خود میدانند. گرمای پیروزی و افتخار در قالب تیم محبوب. حقی که درست یا نادرست، انگار در جامعه و زندگی روزمره، از ایشان ربوده شده است.
این میشود که در تراکم چند ده هزار نفری ورزشگاهها، وقتی دغدغه حقوق پامال شده آدمها روی هم تلنبار میشود، به اتکای یکدیگر و به پشتوانه همصدایی با هزاران نفر مثل خود، آن را از تیم حریف و هوادار حریف طلب میکنند. این خشم و بی عدالتی متفرق انباشته در جامعه است که در ورزشگاه خوشه خوشه جمع میشود و به انبار باروتی میماند که هرآینه آماده انفجار است.
فتیله این انبار باروت، میتواند یک مصاحبه، یک شکست، یک اعتراض یا یک بی تدبیری باشد. و چنان میشود که در بازیهای اخیر در فوتبالمان شاهدش بودیم.
قشر تماشاچی فوتبال، حقی را که می انگارد در کوچه و خیابان از او ربوده اند، در ورزشگاه میجوید. همین میشود که در غیاب تدبیر و مدارا، به روی هوادار مقابل چاقو میکشد، به سر و چشمش سنگ میزند، رکیک ترین واژگان را از هزارتوی ذهن گرفتارش خارج کرده و بر زبان می آورد. و این خشم خنثی نشده متکثر را با خود از ورزشگاه به کف خیابانها بازمیگرداند. چرخه ای هولناک برای وفاق اجتماعی.
و صحنه گردانان چنین نمایش تاسف باری، همانها هستند که بر سریر همین فوتبال نشسته اند. همانها که طبق آن مثل معروف، پول و حال فوتبال را میبرند و به ریش مردمان مستاصل میخندند. مصاحبه هایشان را بخوانید. رفتارشان را ببینید. به بازی گرفتن شعور و احساس مرمانشان را نظاره کنید. بی تدبیری ها و سهل انگاریهایشان را رصد کنید. تحریک کردن و دروغ گفتن و هماورد طلبیدنشان را دریابید تا بدانید، پشت این پلشتی ها و درگیریها و خونریزیهای بی ثمر و اندوهبار، چه دلایلی مخفی مانده است.
عدالت و انصاف، اعدامیان چنین محکمه بی بنیادی هستند. یکی با مظلوم نمایی و دیگری با گردنکشی و آن یکی با تحمیق و تحریک، گلیم خود را از آب بیرون میکشند و در این میانه، ملتی میمانند که در لباس تیمهای مختلف، دشمن قسم خورده یکدیگر شده اند.
فوتبال ایران، رنسانس فرهنگی میخواهد. شاید آغشته به چوب تر قانون. تا دانه دانه، عوامل متشنج کننده فوتبال را بی ملاحظه و مصلحت، سر جایشان بنشاند. شاید مردم در میدان فوتبال، بجای عقده گشایی، به آرامشی نسبی دست یابند. وگرنه، فوتبالی که به چشم درآوردن عادت کرده باشد، به جان ستاندن هم آلوده خواهد شد.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …