همای خبر:اگر کسی بخواهد حال نظام درمان استان گیلان را در یک قاب ببیند، کافیست سری به خیابان نواب رشت بزند. خیابانی که حالا دیگر اسمش را باید گذاشت «خیابان درد». اینجا مرکز اصلی استقرار پزشکان، داروخانهها، آزمایشگاهها، کلینیکها و خلاصه هرآنچه که با درمان و بیماری سر و کار دارد، شده. اما آیا این تمرکز، آرامش آورده؟ نه، فقط ازدحام، ترافیک، سردرگمی و صدای بوق ممتد ماشینهایی که در کوچهپسکوچهها دنبال جای پارک میگردند.
هر روز صدها بیمار از صومعهسرا و فومن و لنگرود و آستارا تا رامسر و اردبیل، نسخه بهدست و نگاهِ پراضطراب، از این مطب به آن آزمایشگاه، از داروخانه به تصویربرداری، خیابان نواب را بالا و پایین میکنند. پیرمردی را میبینی که عصازنان از بیمارستان خارج شده و به دنبال دارویی کمیاب است. زنی با کودکی مریض در آغوش، سراسیمه دنبال آدرس دکتر میگردد. جوانی که بهتازگی نوبت گرفته، باید برای یک سونوگرافی ساده تا دو هفته دیگر صبر کند.
و همه اینها در فضایی که نه پیادهرو درست و حسابی دارد، نه پارکینگ عمومی مناسب. رانندههایی که دوبله و سوبله پارک کردهاند، پلیسی که به جای مدیریت، فقط سوت می زند، و بیماری که نمیداند با دردش چه کند یا با نسخهاش کجا برود.
این تمرکز غیرمنطقی خدمات درمانی در یک خیابان، نهتنها نشانهای از عدالت نیست، بلکه خود یک بیعدالتی بزرگ است. چرا یک مادر باید با نوزاد تبدار از رضوانشهر تا رشت بیاید تا فقط یک پزشک متخصص را ببیند؟ چرا بیمار تالشی باید سه ساعت در راه باشد تا یک آزمایش ساده بدهد؟ واقعاً مگر در شهرستانها چه کم داریم؟ جز نبود برنامهریزی، جز کمبود پزشک، جز ضعف زیرساختهای درمانی؟
خیابان نواب حالا دیگر فقط خیابان پزشکان نیست؛ آیینه تمامنمای مشکلات درمانی استانیست که مردمش هنوز برای ابتداییترین نیازهای درمانی باید دل به جاده بزنند و در ازدحام و بوق و گرما، نسخههای دردشان را دستبهدست بگردانند. کاش کسی این نسخه را بخواند؛ نسخهای که دردش آشکار است، اما درمانش هنوز تجویز نشده.
#گیرنده_مخاطب_خاص
👈 اگر این تحلیل برایتان مفید بود، آن را برای دیگران نیز بفرستید.