اختصاصی همای گیلان: سالگرد کودتای۲۸ امرداد؛بهانه ایست تا زخم چرکین۶۵ساله ای را باهم مرورکنیم.چه؛ما ملت یادها وخاطره هاییم وبه این اعتبار ،”گذشته”را”چراغ راه آینده”می دانیم.
طنز تاریخ است اگر بگویم که مرور گذشته برای ما ایرانیها بیش از روشنی بخشی آینده ،احساس تخدیری ایجاد می کند که “عنصر مظلومیت”در فرهنگ شیعی-ایرانی ما برایمان به یادگار گذاشته است.
دراین میانه اما تاختن بر قهرمانان تاریخی،بخشی از بازی تحقیر جمعی ایرانیهاست- البته درقالب مرور گذشته -که زحمت بخش دیگرش را ،ملت همیشه درصحنه،با تهیه فیلم کاغذ قبض های ریخته شده جلوی عابربانکها،برای “من وتو”می کشد.
نمی دانم اگر عربهای خلیج فارس هم مثل ما اینهمه شخصیت تاریخی ویاکارگردان تراز جهانی داشتند مانند مدیران وطنی در راه اندازی جشنواره های جهانی کوتاهی می کردندیانه؟
این روضه ها را خواندم تا به ذکر مصیبت برسم.
طی چند سال اخیر و به لطف مطالبات اجتماعی،آوردن نام” دکتر مصدق” دیگر مانند گذشته تابو نیست.دستکم امروزه روز می توان نام این مرد تاریخ ساز را بر تارک یکی از خیابانهای نه چندان بزرگ پایتخت دید.
هم نسلان من به خواب هم نمی دیدند که یک برنامه زنده وپربیننده تلویزیونی با فرم متفاوت(حالا خورشید)با موضوع “محمد مصدق”روی آنتن برود و مجری بدون جانبداری به هردوطرف مناظره(طرفدار ومنتقد)فرصت برابر برای طرح مساله بدهد.
اگر چه پاره ای از دوستان فضای مجازی ،دفاع روزنامه نگار طرفدار مصدق را در چارچوبهای رسانه ملی و”تحت شرایط”تفسیر کردند اما تهور و تفاوت مدیریت شبکه سه سیما را باید به فال نیک گرفت .
این وسط،یکسری مسائل مطرح شده در مناظره ومیان افکار عمومی می ماند که به سهم خودم بعنوان یک روزنامه نگار صاحب دغدغه،باز گویی شان را خالی از لطف نمی دانم.
بسیاری از مخالفان مصدق درصدد تنزل جایگاه اجتماعی او با تقلیل رفتارهای سیاسی اش به دغدغه های شخصی هستند این عزیزان “قهرمان ستیز”ظاهرا می خواهند ثابت کنند که مصدق نه آدم بزرگی بود ونه کار بزرگی کرد؟می فرمایند هر کس دیگری جای او بود(دریکسال اول مدیریتش)همین کارها را می کرد.
“استدلال چوبین”این بزرگواران آنقدر خنده داراست که تو گویی،من مجاوری ادعا کنم اگر در نوک حمله تیم ملی وبه جای علی دایی بازی می کردم، آقای گل جهان می شدم!
ارجمندان؛به هوش باشید،دیگر ممالک دنیا خرج می کنند تا مانند مصدق بتراشند آنوقت من و شما باید برسر بدیهیات باهم دعوا کنیم؟هیچکس دیگری نمیتوانست برآن کرسی غیراز مصدق تکیه زندو هیچکس دیگری نمیتوانست ماننداو عمل کند.چه کسی غیراز مصدق توان هماوردی با قوام السلطنه ای را داشت که در نرد سیاست با استالین،دیکتاتور شوروی را آچمز کرد؟آیا سایر شخصیتهای سیاسی آنقدر وزانت داشتند که آیت الله کاشانی برایشان عمامه زمین بزند وبه احمد قوام اولتیماتوم بدهد؟
این بزرگواران می فرمایند مصدق راه دیکتاتوری پیشه کرد با حذف مجلس!
مگر مصدق اختیارات ویژه اش را با کودتا به دست آورد یا با رفراندم؟قاعده بازی دموکراسی صندوق آرا است مگر نیست؟مردم یک روز به “معجزه هزاره سوم”رای می دهند وروزی پیشتر به انحلال پارلمان واختیارات ویژه نخست وزیر مصدق. آن رفراندم در چارچوب قانون اساسی مشروطه برگزار شد، نشد؟
می فرمایند پادشاه مشروطه حق عزل نخست وزیر را داشت بله داشت اما به شرط استیضاح مجلس ونه راسا.
مصدق با برگزاری رفراندم انحلال مجلس دست شاه را درعزل خود بست .آقای نخست وزیر یا باید استعفا می داد ویا می مرد بنابراین حکم عزل او از جانب شاه نافذ نبود که اگر می بود نیمه شب و بازره پوش وتوسط سرهنگ دوم نعمت الله نصیری(رییس ساواک در سالهای پایانی حکومت پهلوی)به مصدق ابلاغ نمی شد.
بزرگواران می فرمایند ایراد مصدق در عدم ترتیب اولویتهاست او نباید در چندین جبهه(داخلی وخارجی)می جنگید.
خیلی جالب است که دوستان تثلیث استعمار-استحمارواستبداد را نمیبینند محمد مصدق بعنوان یک خط شکن چاره ای جز جنگیدن در هرسه جبهه نداشت زیرا عناصر این تثلیث به شکل اندام واری به هم مربوطند و زدن هرکدامشان مستلزم زدن دیگریست.
اینجانب نمیخواهم از محمد مصدق یک قدیس بسازم-کما اینکه نیست-اورا یک سیاستمدار مشروطه خواه وقانونمدار می دانم که اتفاقا اشتباه هم درعملکردش داشت و چون چهره ای تاریخ ساز بود اشتباههایش بیشتر به چشم می آمد .اعتماد او به چشم آبی ها وضربه ای که ازین اعتماد خورد رانبایداز نظر دور داشت اماتنزل این شخصیت تاریخی به اندازه یک پیرمرد عنق ولجوج(گفته هایی بدون سندودرجهت تخریب)را نه تنها صواب نمی دانم بلکه درپی یافتن”ثواب”چنین رویکردی هستم.
محمد مصدق قهرمان تاریخ ساز ملت توسعه نیافته ایران است.غربیها درموردش درست گفتند او “روح ایرانی در کالبد دیوانی”است..
قدر قهرمانانمان را بدانیم واز اشتباههایشان برای آینده این سرزمین درس بگیریم.همانطور که”نیچه”گفت ملتها تاریخ شان را مدیون قهرمانانند.
Check Also
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!
حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …