اختصاصی همای گیلان:فرشتگان چهارگوشه سفره ای را که به رنگِ آبی است گرفتندو آن را در چهار گوشه جهان پهن کردند. حالا مهمانان
در دو نوبت، غروب گاهان و سحرگاهان کنارِ سفره می آیند وُ درچمدانِ شان یک جانماز است وُ یک تسبیح وُ یک شاخه گل یاس سفید.
از کودکی، هرسال من در بهاروُ تابستان وُ زمستان این مهمانان را دیده ام که چشمانِ شان تلالو دریاو لب هاشان ترنمِ باران دارد .
روزی در خُردسالی از مادربزرگم که برای سرسبزیِ شالی ها در خشک سالی، دعا می کرد رازِ آن دریا وُ باران را پرسیدم . مادربزرگ دستم را گرفت وُ کناره پنجره بُرد و آبی یِ زیبا را که شبها تاریک می شد نشانم داد . من بعدها دانستم که نامِ آن آسمان است .
اکنون می دانم که این مهمانانِ هرساله ، سری سپرده به آسمان دارند و دلی که نبض آن در آبی های بالا می تپد .
پارسال اما همین موقع ها در آستانه سفره آبی، ناگهان باران بارید ومهمانان که هنوز در راه بودند، از چلچله هایی که آوازشان از آبهای اروند ، متبرک بود شنیدند که باید در غروب گاهان وُ سحر گاهان کنارِ سفره آبی ، ۱۷۵ صلوات بفرستند ، و ۱۷۵ پرنده گرسنه را سیر کنند…
گوینده رادیو که صدایش در باران می آمد، گفت به یُمنِ پرواز ۱۷۵ سینه سرخ با بال های بسته به آبی یِ بلند ، مهمانانِ گرامی، سهمی از دریای چشمان شان را به آینه ها بدهند، و ترنمِ بارانِ لبها شان را نذر راه مسافرانی کنند که به دیدارِ صاحبِ سفره رفته اند .
امسال دوباره ، من هم مهمان هستم با ۱۷۵ صلوات وُ ۱۷۵ پرنده که باید افطاری ام را تمام و کمال به آنها بدهم وُ نذر یاران سفرکرده کنم ، که این رسمِ عاشقان در این مهمانخانه است.
سید رضا سید دانش- فعال فرهنگی ورسانه ای