چاپ مطلب چاپ مطلب

در زمین چه کسی توپ می زنی ؟ در نقش چه کسی بازی می کنی ؟/علی دادخواه


اختصاصی همای گیلان: چند روز پیش از خیابان منظریه رشت عبور می کردم دیدم که مقابل یک بوتیک لباس زنانه ، عده زیادی خانم چسبیده بهم و بی صبرانه انتظار کشیده اند تا در بوتیک باز شود.خب ! اینهم برای خودش کارزاری است ، بقول فرنگی ها کمپین .یک‌پویشی راه می افتد مثلا برای خرید جنس ارزان تر و‌ در حقیقت نخریدن جنس مغازه کناری که گران تر است .اصولا در ایران کمپین ها( کارزار یا پویش ترجمه فارسی آنست) صلبی هستند و‌برای ” نه ” گفتن ایجاد می شوند.مثلا کارزاری که در سال ۹۴ و‌ پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری شکل گرفت بنام ” نه ! به تندروها ” که واکنش مقام رهبری را هم در پی داشت و یا همین نمونه اخیر که علی آقای کریمی راه انداخته است برای نخریدن اجناس گران شده ای مثل طلا و‌خودرو که بتازگی آقای نوبخت سخنگوی دولت هم از آن تقدیر کرده است.البته این تنها ویژگی کارزارهای ایرانی نیست.این گروهها مشخصا بدون برنامه ریزی و بر اساس احساسات شکل گرفته و‌بسرعت‌مبدل به دیکتاتوری اکثریت می شوند.در حقیقت کمپین ها یا کارزارهای ایرانی با فراخوان شکل گرفته و‌در آنها‌امکان گفتگوی بین گروهی بطور کلی منتفی است.یعنی هر کسی که به این کارزارها می پیوندد از قبل باید تمام مانیفست آنرا چشم و‌گوش بسته بپذیرد.نمونه سیاسی که‌ما سراغ داریم و‌برای ماطبیعی هم شده و مبدل شده به یک اکت یا کنش سیاسی همین پدیده لیست های اصلاح طلبان است که بطور مشخص در سال ۹۴ سازماندهی شده و مردم به یک لیست سی و‌اندی نفره در تهران و البته لیست های موجود در بعضی شهرستان ها رای دادند.خب ! این از نظر سیاسی یعنی یک بن بست.تعجب می کنید ولی وقتی تنها راهی که پیش پای توده های معترض و‌خواهان تغییر گذاشته می شود صندوق رای است و این صندوق رای هم متولی مانند شورای نگهبان دارد که کاندیداها را غربال می کند ، قطعا انتخاب بین بد و بدتر است و‌این راه را برای هر گونه نافرمانی مدنی ، کنش عقلانی ، گفتگوی بین‌ توده ها و‌حاکمیت ، و‌خلاقیت و‌آفرینش سیاسی و‌پرسشگری بسته و امر سیاسی را تعطیل می کند.در حقیقت اصلاح طلبان برای ورود به قدرت راه حلی را جسته اند که‌خود موجب انسداد سیاسی و دیکتاتوری می شود.پویش های سیاسی دهه اخیر همه گی دارای نوعی ذات گرایی یا Essentialism بوده و‌عملا با نفی هویت یا identity گروه مقابل به باز تولید دوباره خشونت و نفی تکثرگرایی انجامیده اند.

از موضوع بحث منحرف نشوم.ولی وقتی مثلا‌در کمپین آقای کریمی عنوان می شود :” اگر ایرانی هستی …” این یعنی نوعی القا پدیده یا این‌ یا آن که‌خودش دیکتاتوری بوده و‌البته مشخصا بار احساسی را حمل می کند.در صورتیکه کنشگران سیاسی و‌اجتماعی باید به تشکیل گفتمان های سازنده و‌ تقویت جامعه مدنی کمک کرده و راه را برای گفتگوی بین‌توده های مردم با ارکان حاکمیت بگشایند.

هر چند من‌معتقدم در ایران ما کارزار واقعی نداریم.هر چیزی هم که به این‌نام تشکیل می شود تنها مصادره به مطلوب سرمایه بالقوه است .یعنی یک عده ای دور این پویش ها را می گیرند که اغراض خود را دنبال کنند.دیدیم که دولت خیلی شیک آمد و‌به کارزار آقای کریمی پیوست انگار نه انگار که‌خودش یکی از متولیان اقتصاد بوده و‌پاسخگوی تورم های اخیر باشد.این مورد برای تک تک اعضای این کارزارها هم‌مطرح است ،زیرا مطالبات این‌کارزارها تا زمانی مورد درخواست این افراد است که‌منافع شخصی یا گروهی و‌یا صنفی و سیاسی آنها را دنبال کند.فردگرایی خودخواهانه خودش عامل اصلی این معضل است.از همین رو من بین اینگونه کارزارها و صف های طویل مردم پشت در یک رستوران یا بوتیک لباس فروشی مارک و‌معروف تفاوتی نمی بینم.و این موردی که به تجربه بارها دیده ایم.مثلا شما هرگز نشنیده و یا برایتان مسئله نشده است که چرا ما کارزار حمایت از حقوق کودکان کار نداریم و یا نه ! به تبعیض جنسیتی.زیرا خط کشی های ایدئولوژیک و‌ذهنیت های متعصبانه ما که تکرار همان‌دعوای حیدری نعمتی یا اخباری و فلاسفه است مانع از آن می شود که منافع کل اعضای جامعه یا اکثر آنها را لحاظ کنیم.

شما ببینید دانشگاه هاروارد که قدیمی ترین دانشگاه آمریکا هم‌هست‌( ۱۶۳۶ میلادی ) و‌یک دانشگاه خصوصی هم محسوب می شود یک دپارتمانی دارد بنام the Harvard foundation که مسئول ۳۴ صندوق خیریه یا چاریتی( این کلمه Charity همان خاریتی یا خیریه خودماست که رفته است لنگ دنیا) دانشگاه است.و مجموع دریافتی آن از محل خیرین به بیش از ۳۴ هزار میلیارد دلار در سال می رسد که چند برابر بودجه سالیانه کشور ماست.خب ! چنین دانشگاهی قطعا حرف دولت فدرال را نمی خواند چون از نظر مالی مستقل است.هیات امنای آن‌بودجه ای در اختیار دارد که بیشتر از همه بودجه ایست که رییس جمهور ما برای اداره کشور دارد ،این یعنی استقلال حوزه اندیشه و‌البته یک نهاد مدنی مستقل واقعی.

حالا در ایران یک دانشگاه تشکیل می شود که‌ غیر دولتی هم هست ولی بهترین اساتید کشور به دلیل اظهار نظر تخصصی و‌منتقدانه در مورد یک طرحی که‌حاکمیت دنبال می کند( اسلامی کردن علوم انسانی ) اخراج می کند.این تنها یک‌مثال است از منافع خیریه ها در تقویت نهادهای جامعه مدنی که ما از آن غفلت می کنیم.و‌مداوما به امور سوبژکتیوی و‌فاقد کارآیی موثر مانند همین کارزارها می پردازیم.در صورتیکه اگر واقعی در پی رسیدن به مطالبات خود باشیم و بخواهیم سوبژه درونی خود را به ابژه بیرونی مبدل کنیم باید که به راه های عقلانی بپردازیم.ویکی از این راهها خیریه ها هستند که راه را برای گفتگوی مستقل بین‌توده ها و‌حاکمیت می گشایند.البته که این مورد مستلزم صداقت دولت هاست در بیان شفاف و‌واقعی چالش های خود و‌تواضع آنها در برابر توده ها و استمداد کمک از آنها.ولی مشکل آنست که در کشور ما بین‌مردم و حاکمیت دیوار بلند بی اعتمادی وجود دارد که هر لحظه بلندتر می شود ودر شرایط حساسی مانند شرایط کنونی که‌کشور در معرض انواع تحریم ها و‌تهدیدها قرار دارد ما بجای گفتگوی بین مردم و‌دولت و‌وحدت رویه برای عبور از این بزنگاه شاهد آن هستیم که مردم سرمایه های خود را به خارج از کشور و یا بهره برداری های شخصی سوق داده و‌دولت هم به مردم دروغ می گوید و‌مثلا تورم را بازی روانی می خواند.ولی در یک اقدام سازنده دولت می تواند اوراق مشارکت یا اوراق قرضه در اختیار مردم قرار دهد و بخش خصوصی را تقویت کند و‌بجای تبدیل کردن جامعه مدنی به جامعه زدنی راه را‌برای مشارکت واقعی مردم در سرنوشت خود بگشاید.

چندی پیش یک مصاحبه ای از مرحوم‌ محمدامین قانعی‌راد که بتازگی به فقدان ایشان مبتلا شدیم خواندم که‌در روزنامه اعتماد مورخه ۹‌ خرداد ۱۳۹۷ منتشر شده بود.در این مصاحبه دکتر قانعی تذکر می دهد که‌:”هنرمندان از پوپولیسم فاصله بگیرند.” او‌ عنوان می دارد که :” این پاسخ خانم‌ها و آقایان سلبریتی پشیمان به دعوت رییس‌جمهور برای شرکت در ضیافت افطاری است. فضای مجازی را پله کرده و قصد دارند که بر بلندای آن صدای نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی مردم را فریاد کنند. از همین رو می‌گویند که “ما به افطاری رییس‌جمهور نخواهیم رفت” اما نمی‌گویند که با این نرفتن چه گام موثری در جهت رفع مشکلات مردم برداشته می‌شود. می‌خواهند پیام نارضایتی مردم را به گوش دولت برسانند اما نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که پژواک این صدا گوش همین مردم را کر می‌کند. تزریق حجم عظیمی از نارضایتی به مردم همه ماجرا نیست و نمی‌توان پالس‌های ناکارآمدی و ناتوانی دولت را نادیده گرفت. محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت هم در واکنش به همین پالس‌ها گفت: «ما تمام تلاش‌مان را کردیم که مشکلات کشور حل شود. چه کاری را دولت انجام نداده است؟ چه کسی دوست دارد که سفره مردم پربارتر نباشد؟ به ما بگویند چه کاری را باید انجام می‌دادیم که انجام ندادیم؟ آیا سفره‌های مردم اردیبهشت ماه پارسال رنگین‌تر بود و امسال خالی‌تر شده است؟»باید به سوال‌های نوبخت این سوال را هم افزود که هنرمندان معترض به دولت از این نحوه کنشگری چه سودی می‌برند.” این استاد برجسته جامعه شناسی کشورمان افزوده که: «بازیابی اعتبار». به چه قیمتی اما ؟ «افزایش شکاف و گسست در جامعه». او معتقد است که هنرمندان حتما راه و روش بهتری برای کنشگری سیاسی دارند. از پایبندی به تعهدات اجتماعی در هنر خود گرفته تا دیالوگ با دولت. قانعی‌راد با تاکید بر اینکه انتظار می‌رود روشنفکران رفتار و رویکردی فراتر از توده داشته باشند از این شیوه هنرمندان گلایه می‌کند و می‌گوید:” من هم با سینما قهر هستم اما قهر که کاری از پیش نمی‌برد. ” حالا این موضوع را بگذاریدبه‌کنش های اخیر آقای کریمی.من‌دیدیم‌ هنرمندانی مانند شهاب حسینی هم پیام ایشان را در کارزار اخیر پست کرده اند.خب ! مسئله اساسی این است آیا این سلبریتی ها فکر می کنند هنوز در حال بازی هستند؟ حالا در نقشی دیگر مثلا یک‌مصلح‌اجتماعی.و پرسش مهمتر آیا آنها اساسا می توانند در نقش یک‌مصلح سیاسی یا اجتماعی ظاهر شوند؟ و‌همانطوره که قانعی راد بدرستی اشاره کرده چرا آنها این نقش را در هنر اصلی و واقعی خویش مثلا در سینما یا مستطیل سبز انجام نمی دهند؟

اظهار نظر آقای نوبخت و‌استقبال دولت از کارزار آقای کریمی نشان می دهد که دولت ترجیح می دهد بجای منتقدان سیاسی واقعی و دلسوز که‌عموما هم‌ از حامیان او بوده اند با‌ ورزشکاران و هنرمندان طرف حساب باشد.در حقیقت این یک‌توافق بد و شوم بین‌ حاکمیت و مردمی است که بهم هیچ اعتمادی ندارند و‌ترجیح می دهند در عرصه انتقاد سیاسی و تلاش برای تغییر وضعیت‌موجود به بازیگری روی آورند ونه یک کنش گری عقلانی واقعی.
ما نمونه آنرا در حادثه پلاسکو و بسیاری حوادث دیگر بارها دیده ایم.

#علی_دادخواه

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …