چاپ مطلب چاپ مطلب

دنیا عوض شده آقایان/ علیرضا مویدی فر

اختصاصی همای گیلان، سال چهارم دبیرستان بودم. اسفند ۷۲ بود و ایام امتحانات معرفی. بعدش تعطیل میشدیم تا خرداد و امتحانات نهایی و کنکور. مدرسه ما دو ساختمان مجزا داشت که به دلیل کثرت دانش آموز و کمبود جا، در ساختمان دیگر، سال اولی ها درس میخواندند. از قضا، در آن اسفندماه، برخی از امتحانات ثلث دوم آنها (نظام قدیم)، در ساختمان مدرسه ما انجام میشد.
دیدن بچه هایی که حداکثر ۳-۴سال از ما کوچکتر بودند و مقایسه تفاوتشان با ما، چه از بابت شکل رفتار و چه از بابت سر و ظاهر، جذاب و تعجب آور بود. نه اینکه تیپ امثال آنها را در کوچه و خیابان نمیدیدیم و نه اینکه جسته و گریخته، شبیه آنها میان خودمان نبود. بلکه قرار گرفتن دو توده انسان با تفاوتهای قابل ذکر، با فاصله زمانی اندک و درکنار هم جالب توجه بود. و میشد به نوعی، انقراض نسل متولدین دهه ۵۰ و آغاز حکومت دهه شصتی ها را لمس کرد. با همه این تواصیف اما، تفاوت ما و آنها آنقدر غیرقابل پذیرش نبود. هنوز همه تقریبا در یک اتمسفر فرهنگی و اجتماعی سیر میکردیم. فضایی که در آن، سلسله مراتب، اصول پذیرفته شده و قدیمی فرهنگی مثل تحکم بزرگترها و عدم رواداری برابر پدیده های جدید و جاری حتی در نوع پوشش و آراستن سر و صورت، کاملا بدیهی و جاافتاده مینمود.
سرعت تحولات فرهنگی در ۲۵ سالی که از روزهای مذکور تا به امروز گذشته، نشان از تغییرات شگرف در مناسبات میان نسلها و میان تک تک انسانهاست. نسل جدید، به واقع بی پرواتر، کم تحمل تر و ناپذیراتر هستند. این نمود را با یک شیب صعودی قابل توجه، از زندگی های خانوادگی تا کنشهای اجتماعی میبینیم. عبور از خط قرمزهای بیهوده و دست و پاگیر ذهنی که ساخته و پرداخته جبر منجمد باورهای بزرگترهای نسلهای گذشته است، دیگر یک عمل متهورانه نیست. یک رفتار عادی است. پس زدن هرآنچه که با خواست، اراده و میل نوجوانان مغایر باشد و مطالبه خواسته ها و علایق، دارد تبدیل به یک روند جا افتاده در منش و کنش نوجوانهایی میشود که در چشم برهم زدنی، مردان و زنان بالغ و پدران و مادران آینده خواهند بود.
گذر از تجربه نفی و نهی، در نسل ما، با گسترش روابط و مناسبات حقیقی و مجازی اجتماعی، به خوبی پایان سیطره چنان طرز تفکر و شیوه تربیتی را نشان میدهد. تاجایی که حالا اولین گروه از رهاشدگان از آن نظام تربیتی، که حالا کم کم وارد عرصه های اثرگذاری اجتماعی میشوند، خود سردمدار تغییر نگاه و رویه برخورد با پدیده های اجتناب‌ناپذیر اجتماعی هستند.
ترانه “جنتلمن” ساسی مانکن، که مدتهاست اصراری بر کنیه اش ندارد و ساسی را ترجیح میدهد، نمود بارز این روزهای جامعه در مواجهه با تغییرات است. ترانه ای به شدت امروزی و خیابانی که ابدا وجاهت یک ترانه فاخر را ندارد و اساسا ادعایی هم در این حیطه ندارد، اما به شدت کوبنده و اثر گذار است، تا جایی که لابلای اینهمه مساله مهم، تبدیل به موضوع روز بالاترین مقامات مملکتی میشود. به ریشه اندیشه موافقان و مخالفان این پدیده کاری ندارم. آنچه اهمیت دارد، فاصله گرفتن نسل جدید از باورهایی است که سالیان سال است، در مبادی و مراجع تصمیم ساز فرهنگی، برای ریشه دار کردنشان، تبلیغ و هزینه و بستر سازی شده است. اما همه آن نصیحت ها و فضیلت ها و قید و بندها و قاعده سازیها، به چشم برهم زدنی با یک ترانه ۳ دقیقه ای، معلق میمانند.
اینکه هنوز نپذیرفته ایم که اقناع و اثبات، با زور و بگیر و ببند، از داخل خانه ها تا کف خیابانها، حاصل نشده و نخواهد شد، مخرج مشترک همه دستپاچگی های این روزها در برابر یک جنتلمن است. گذر جامعه از ویدیو (چنانکه رفت) به ماهواره و از آن به موبایل، نشان داد که دیوارکشیدن، راه حلی برای جلوگیری از دیدن و دیده شدن نیست. روزگاری، همه چیز روی زمین بود و میشد افقهای دید را بست. حالا همه چیز دارد به آسمان میرود و برای دیدن کافی است تا سرت را بالا بگیری. همه جا هم نمیشود سقف زد…
امکان برگزیدن، برای نسل امروز، درمقایسه با نسل ما، صدها در برابر یک است. اما میشود کمک کرد تا برگزیننده، به تدریج، قدرت “انتخاب بهتر” را بیابد. که آنهم راهش نظارت استصوابی نیست. راهش گسترش بستر انتخاب در همه زمینه های فرهنگی است. از کتاب و فیلم و سفر بگیر تا شعر و ترانه. جنتلمنها، راهشان را برای ربودن گوش و دل مخاطب خواهند یافت. این روال همه جای دنیاست. گوشها را نمیشود برای همیشه بست و دلها را نمیشود برای همیشه فریفت. راه حل، خروج از جمود فکری جاری است که نمیگذارد گزینه های زیادی برای انتخاب وجود داشته باشد. پس مخاطب، در پاسخ اولین پرسش دم دستی که : ساسی مانکن یا Akon؟ پاسخ میدهد : ساسی مانکن پلی کن.

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …