همای خبر:حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران، صرفنظر از اهداف نظامیاش، یک حقیقت را دوباره به ما یادآوری کرد: اداره کشور در شرایط جنگی، فقط در میدان نبرد رقم نمیخورد؛ بلکه همزمان در جبههای بهنام افکار عمومی و منابع حیاتی نیز ادامه دارد.
چنانکه در تجربه هشت سال دفاع مقدس نیز دیدهایم، آنچه پایداری ملی را ممکن کرد، تنها ایستادگی نظامی نبود، بلکه ساماندهی مدبرانه به معیشت، امید، و اداره روان جامعه بود.
این روزها نشانههایی از تسلط مجدد جامعه بر اوضاع دیده میشود؛ از کاهش ازدحام در نانواییها و پمپبنزینها تا بازگشت تدریجی مسافران به شهرهای بزرگ. اما این “آرامش نسبی” نباید ما را از عمق بحران غافل کند. چرا که جنگ، مادر بحرانهاست؛ بحرانی که همزمان بر زیرساخت، روان مردم، زنجیره توزیع کالا، و اعتماد عمومی اثر میگذارد.
در چنین شرایطی، دولت باید بهگونهای عمل کند که جامعه حس کند:
• کالاهای اساسی در دسترس و پایدارند؛
• اطلاعات موثق و شفاف در گردش است؛
• مدیریت کشور، بر اوضاع مسلط و نه منفعل است.
نقش وزارت کشور در این میان کلیدیست. این وزارتخانه بهمثابه ستون فقرات اداره داخلی کشور، باید با بازتعریف وظایف استانداران، فرمانداران و بخشداران در وضعیت اضطرار، زمینه را برای تابآوری ملی فراهم کند. به بیان روشنتر، استانداریها فقط متولی امنیت نیستند؛ بلکه در شرایط بحران باید به قرارگاه آرامش روانی، پشتیبانی معیشتی و شفافسازی اطلاعاتی مردم تبدیل شوند.
باید توجه داشت که تأمین نان، آب، برق، گاز و سوخت، نه فقط وظیفهای اجرایی، بلکه مؤلفهای از امنیت ملی است. همچنین مدیریت شایعات، اطلاعرسانی منظم، و همافزایی میان رسانههای رسمی و محلی باید از دل همین ساختار هدایت شود.
اگرچه هنوز نمیدانیم این جنگ به کجا خواهد کشید، اما یک نکته مسلم است: بیبرنامگی در شرایط اضطرار، خود به بحران جدیدی تبدیل میشود. بنابراین حتی اگر در سناریوی کوتاهمدت به سر میبریم، باید برای بلندمدت نیز طرحی داشته باشیم. طرحی که در آن افکار عمومی نه بهعنوان مخاطب، بلکه بهمثابه شریک در پایداری ملی دیده شود.