به گفته خود زنجانی ، او ۱۳٫۵میلیارد دلار ثروت دارد که اگر فرض را بر این بگذاریم که این ثروت از زمانی که وی سرباز بانک مرکزی بوده (به ادعای خودش) ،کسب شده ،او توانسته در هر روز ، “به طور متوسط” ۲میلیون و ۶۵۰هزار دلار کسب کند ( روزی حدود ۸میلیارد تومان به قیمت امروز دلار)!
عصر ایران – بابک زنجانی سرانجام دستگیر و به اوین منتقل شد تا بار دیگر این سوپر میلیاردر ، به تیتر یک رسانه ها تبدیل شود
در این باره ، دو نکته بسیار حائز اهمیت است:
۱ – بعد از دستگیری بابک زنجانی ، برخی این نکته را بیان می کنند که او ، یک سرمایه دار و کار آفرین بود و این گونه برخوردها ، امنیت سرمایه گذاری در کشور را به مخاطره می اندازد
واقعیت این است که اگر در این باره روشنگری نشود ، قطعاً این دستگیری می تواند علامت منفی به جریان نه چندان مناسب سرمایه گذاری در کشور شود و لذا مهم تر از دستگیری بابک زنجانی ، روشنگری مستند درباره نوع کارهای وی است تا مردم بدانند کسی که دستگیر شده ، نه از رهگذر نبوغ سرشار اقتصادی بلکه از طریق برخی زد و بندها توانسته است به این حجم از ثروت برسد
البته تا پرونده قضایی وی به رأی نهایی نرسیده نمی توان درباره اش قضاوت کرد ولی اطلاعاتی که به عنوان رسانه کسب کرده ایم نشان می دهد که در این ماجرا با یک ثروتمند کار آفرین مواجه نیستیم بلکه بابک زنجانی بخشی از یک جریان ناسالم اقتصادی بوده است که از بخت بد، دست او رو شد و دیگران هنوز پشت پرده مانده اند
اگر بابک زنجانی ، یک ثروتمند کار آفرین بود که از راه های قانونی ثروتمند شده و در این راه ، خطاهایی هم داشت ، می شد آن خطاها را به دیده اغماض نگریست و با حداکثر مدارای قانونی با او برخورد کرد
اما اگر بابک زنجانی ، ثروت نجومی و چند میلیارد دلاری اش را از زد و بند و فساد به دست آورده باشد ، آیا می توان او را سرمایه دار کارآفرین نامید و از این رهگذر خواستار حمایتش شد؟!
می گویند بابک زنجانی به ایران کمک می کرده تا تحریم ها را دور بزند! اما واقعیت این است که بابک زنجانی ،خود ایران را دور می زده و نفت را می فروخته و پولش را به خزانه باز نمی گردانده است. مشخص است که هر کسی که کشتی کشتی نفت بگیرد و بفروشد و پولش را بازنگرداند، میلیاردر می شود و می تواند با زد و بندهای بعدی با همین پول ، دهها و صدها شرکت موجود را در قالب خصوصی سازی تملک کند و بعد بگوید که من به این همه آدم حقوق می دهم!
همین ماجرای آخر او که به سبک و سیاق عملیات مالی اش در دولت قبل صورت گرفت و به جای پول نفت ، چند سند جعلی تحویل کشور داد، اثبات کننده همین ادعاست که برای اولین بار ، جزئیات ماجرا توسط عصرایران منتشر شد (اینجا)
بنابراین در این ماجرا ، با یک کارآفرین و سرمایه دار طرف نیستیم، بلکه قضیه این است که کسی در سال های اخیر به جریان هایی در بدنه دولت و مجلس وصل شده و تا توانسته به روش های مختلف، بیت المال را غارت کرده است. در واقع ، او بر خلاف همه سرمایه داران و کارآفرینان در ایران و جهان – که بسیار هم قابل احترام اند – نه تنها چیزی بر جامعه نیفزوده ، بلکه در این سال ها از آن ارتزاق کرده است
۲ – همان طور که در سطور فوق ذکر شد ، بابک زنجانی این ثروت میلیاردی را به تنهایی کسب نکرده است بلکه او شرکاری جرمی داشته که با توجه به ارقام ثروتی که اندوخته ، باید بسیار هم دانه درشت بوده باشند و الا چگونه می توان بدون حمایت های بسیار بسیار ویژه ، در مدتی کمتر از یک دهه ، از فروشندگی پوست گوسفند به این وضعیت رسید؟
به گفته خود زنجانی ، او ۱۳٫۵میلیارد دلار ثروت دارد که اگر فرض را بر این بگذاریم که این ثروت از زمانی که وی سرباز بانک مرکزی بوده (به ادعای خودش) ،کسب شده ،او توانسته در هر روز ، به طور متوسط ۲میلیون و ۶۵۰هزار دلار کسب کند ( روزی حدود ۸میلیارد تومان به قیمت امروز دلار)!
هر انسان عاقلی می تواند این سوال منطقی را به طور جدی مطرح کند که کدام کسب و کار در ایران حتی روی کاغذ امکان این همه درآمد زایی را دارد؟ و این در حالی است که هزاران تاجر موفق ایرانی که بسیار هم باهوش تر و مجرب تر و کارکشته تر از امثال بابک زنجانی هستند ، در کشور وجود دارند و اگر واقعاً چنین امکانی وجود داشت ، پیش تر از زنجانی و زنجانی ها ، از این راه می رفتند. اما شگفت اینجاست که در دوران ۸ساله دو دولت گذشته ، مه آفریدها و بابک زنجانی ها و نظایر این ها ، ناگهان سر بر می آورند و یکی از گاوداری و دیگری از پوست گوسفند فروشی به قله های ثروت می رسند و انگار در گاو و گوسفند رازهایی نهفته است اما واقعیت این است که راز این ثروت نامشروع ، نه در “دام” ، که در “آدم” هایی است که زنجانی ها را حمایت می کردند و عقلاً حمایت هایشان نیز بر اساس منافع خودشان بوده است و الّا اینان که در حق زنجانی و امثال او ، نذری نداشته اند.
زنجانی ، کارگزار جریانی بوده است که به نام خود و به کام آن جریان و آدم هایش کار می کرده و پروژه ها را پیش می برده است. تبهکاران “یقه سفید” ، که صاحبان منصب در جاهایی مانند دستگاه های دولتی و مجلس هستند ، برای آن که خلاف های مالی شان را محقق کنند ، از افرادی گمنام استفاده می کنند که اگر هم روزی ماجرا برملا شد ، ردی از اینان نباشد و آن افراد غیرسیاسی که ای بسا در این زد و بندها ، به نان و نامی هم رسیده اند ، به دام بیفتند.
این روش ، کار را بر دستگاه های نظارتی و قضایی بسیار سخت می کند ولی واقعیت این است که تا با این “دانه درشت های یقه سفید ظاهرالصلاح” برخورد نشود و تنها به فردی به نام بابک زنجانی بسنده و شدیدترین برخورد هم با او بشود ، گره از کار ملک و مردم باز نخواهد شد و تنها نام ها عوض خواهد شد؛ دیروز مه آفرید امیر خسروی ، امروز بابک زنجانی و فردا نامی دیگر … و این در حالی است که مشکل ، در نام ها نیست بلکه در نان هایی است که از سفره مردم توسط یقه سفیدها و به دست کارگزاران شان دزدیده می شود.
قوه قضاییه ، که با دستگیری بابک زنجانی ، اقدامی نکو انجام داد ، باید کار نیکش را با دستگیری عوامل پشت پرده داستان بابک زنجانی تکمیل کند چه آن که همان گونه که در یادداشت پیش نوشتیم کارگردان بسیار مهم از بازیگر است؛ آیا قوه قضاییه ، این بار سراغ کارگردان ها خواهد رفت یا به بازیگران و سیاهی لشکرها بسنده می کند.
مردم منتظرند