چاپ مطلب چاپ مطلب

راز کرم مرطوب کننده پدرم /دکترمحمدتقی یونسی رستمی عضوهیات علمی دانشگاه ازاد رشت

اختصاصی همای گیلان:خانواده چهارنفره بودیم :من ،خواهرم دلارام،مادر وپدرم.الان که گذشته را مرور می کنم ،می بینم چقدر خوشبخت بودیم ،پدرم کارگر ساختمان بودومادرم خانه دار،باهم مهربان بودند،از هردوی ان ها، خیلی چیزها اموختم ،دوآموزه پدرم در زندگیم تاثیرگذار است :وقت شناسی وتواضع وفروتنی اش نسبت به همه.

IMG14011500-1
پدرم عاشق بچه هابود ،امکان نداشت بچه ای را ببیندوعکس العمل نشان ندهد واگر برایش امکان فراهم بود انها را نوازش می کرد ،می بوسیدوبا ان هابازی می کرد ،من ودلارام از این کارش ناراحتی می شدیم ،یادم می اید یک بار به او گفته بودم :چرا بچه های مردم را نوازش می کنی وبه مابی توجه هستید ؟به چشمانم زل زده بود وگفته بود :اخه اخه وجمله اش را ناتمام گذاشته بود ،ان روز حس می کردم پدرم پاسخی ندارد وبه گلایه مشابه دلارام هم جوابی مبهم داده بود :شما بزرگ شدید ،خانم شدید!
صبح روز جمعه روی تختم خوابیده بودم که حس کردم فضای اتاقم سنگین شده است،زیرچشمی پدرم را دیدم که باگونه های پرازاشک کنار تختم نشسته است،خودم را به خواب زدم ،دیدم ارام دست راستم را در بین دو دستش گذاشت وسپس خم شدوصورتم را بوسید ودرنهایت ،پاورچین پاورچین از اتاقم خارج شد وصدای باز شدن اتاق دلارام راشنیدم ،حس زیبایی به من دست داده بود.
حوالی ظهر ماوقع را برای دلارام گفتم واز او پرسیدم :بابا پیشانی تورا هم بوسید،گفت :نمی دونم شاید من که مثل فیل می خوابم تازه چه اهمیتی داره ؟ودر ادامه سوْال بی ربطی از من پرسید:تو کرم مرطوب کننده روی تختم جا گذاشتی ؟
غروب پدر پیشنهادکرد:شام را بیرون ازمنزل بخوریم ،هیچکدام قبول نکردیم -معمولا پیشنهادهایش را جدی نمی گرفتیم! -مثل همیشه پدرقبل از همه از منزل خارج شد ،پدر رفت که رفت ،راننده بی انصافی پدرم را اسمانی کردودررفت ،وقتی از گورستان به خانه آمدم وجای خالی پدر بر سرم هوار شد ،کمرم شکست ،دنیا وخانه ی بدون پدر ،چه زمستان طولانی ،سیاه وسردی را تداعی می کرد .
دنبال وصیتنامه پدر گشتیم ،درون تقویم بود ،با یادداشتهایی پراکنده با دستخطی نسبتا نا خوانا ،روز پدرهرسال ، وقتی مضمون بخشی از ان نوشته ها را مرور می کنم ،براق می شوم ودلم کباب می شود :چه دوران خوبی بود که نازنین ودلارام را بغل می کردم ،می بوسیدم وچارپای ان ها می شدم ،از وقتی که به مادرشان گفتند دست زبر بابا،دست وصورت مارا اذیت می کند مجبورم وقتی بچه ها در خواب ناز هستند ،نوازش شان کنم،لذت نوازش پدرانه در دلم مانده است.
بعدها راز وجود کرم مرطوب کننده روی تخت دلارام را فهمیدم ،پدر مهربانم دستش را مرطوب می کرد که مابچه هادر خواب هم زبری دستی که نان حلال زندگی مان را فراهم می کرد ،احساس نکنیم .
ارام بخواب پدر مهربانم ،مارا ببخش که سال ها تورا حتی از یک نوازش پدرانه وعاشقانه هم محروم کرده بودیم وخود نمی دانستیم،روزت مبارک پدرعزیزم.

About سردبیر ارشد

Check Also

حیات وحش.. حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که اجازه بهره کشی و سوددهی به ما ندادند و در برابر سوءاستفاده های نابجای ما ایستادند یا فرار کردند.. به همین دلیل بیجا، انسان هایی که متمرد و سرکش و نافرمان بودند هم صفت “وحشی” گرفتند!

حیات وحش..   حیات وحش؛ نامی است که ما بر روی موجوداتی گذاشته ایم که …

۴ comments

  1. کاش می شد همیشه به دور از خجالت دخترانه و غرور پسرانه دستهایت را میبوییدیم و میبوسیدیم پدر…کاش همیشه آوای صدا کردن ناممان از گلوی تو طنین انداز میشد و خدا لحظه رسیدن تو به خانه را در هربار طولانی و هرروز بارها تکرار می کرد.
    کاش برای حضورت جایگزینی میبود.براستی که تا هستی خوشم، هرنفس سخت میگیرد در هوای بی تو
    تو دعا بخوان به علی،برای آنها که پدرشان آسمانیست.شاید بواسطه ی تو خدا یک نفس از حضورشان را به زمین فرستاد تا باور کنند پدران هرگز نمیمیرند و هرگز تنها نمیگذارند.
    زیبا بود.سپاس?

  2. ای کاش توان آن را داشتیم که از عرش تا فرش را برایت گلباران کنیم و بر دستان پر از مهر و عاطفه ات که مظهر عشق و ایثار است بوسه زنیم تو در تمام طول سالهای عمرمان و حتی در نبود مادرمان، همچون خورشیدی بر زندگیمان تابیدی. روز پدر را با سبدی از گلهای یاس و نرگس تبریک می گوییم.

    بسیار زیبا ودلنشین بود.ممنون

  3. خیلی قشنگ بود استاد مهربونم ،واقعا لذت بردم
    زنده باشید ،روزتون پیشاپیش مبارک ،❤❤❤???

  4. درود بر دکتر یونسی گرامی و عزیز خیلی زیبا و احساسی بود ?????