عطیه نصرتی بهمن 25, 1398مقالهدیدگاهها برای روز مادر و آلام دیار ما/جلال میرزااقایی بسته هستند819 Views
اختصاصی همای گیلان، اگر نبود ،مادر و یاد مادر و خاطرات دلنشین در روزهایی که مادر را ، سایه ای و تکیه گاهی و همه ی دنیا ، در کنار خویش داشتیم ، شاید درد جانکاه امروز دیار ، ما را از پای در می آورد. فقط با مادر و در کنار مادر و با یاد مادر ، میشود حتی بر کاینات هم فخر فروخت و موی شکافت .
مصیبت و قهر طبیعت و همزمانی آن با روز مادر ، این قلم ناچیز را در یک پارادوکس سخت گرفتار کرد ولی هرچه هست به حرمت بزرگی مادر ، نقد ِ دور گردون و گردش روزگار را به وقت دیگری وا نهاده ایم، وگرنه از مدت ها قبل صفیر و نوا و ندا داده بودیم که ای :
برف نبار ،نبار ای برف!
اما بارید و با گام های سیاه خویش ، خانه و کاشانه ها را ویران کرد و دارا و سارا را حیران و سرگردان کرد و پدر و مادر را ، شرمنده ی طفلان کرد و فقط خدا می داند که در زیر این سرمای سوزان و سرمای سیاه ی فقر و فلاکت و تنگدستی و بدبختی ، هموطنان دیار ، چه ها که نکشیدند !!
فقط یاد مادر و گرمی ی آغوش مادر و چشمان پر فروغ مادر ، تنها پناهگاه و تنها امید برای رهایی از این درد جانکاه می باشد .
اری مادر همان قدیس ازلی و ابدی و گل سرسبد آفرینش و فخر عالم هستی است که تابش خورشید امید از دامن و دامانش ،مایه ی حیات و بقاست.
در این روزگاران سیاه ، که حتی سپیدی برف ها ، هم همگام سیاهی شده است ،
ومام وطن و موطن هموطنان در سیاهی این به ظاهر سپیدی ، گرفتار و بیمار شده است فقط و فقط گرمای جانبخش مادر و مادران این دیار ، به روز و روزگارانمان ، تولدی دگر باره می بخشد .
از مادر آموختیم که فرزندی مسئول برای مام وطن باشیم و با اشکها و درد ها و شادی ها و رنج ها و آلام هموطنان ، همدرد شویم و روح عاشقانه و عارفانه و مسئولانه را از دامن پاک مادران بیاموزیم و با تحمل و تعمق و تامل ، سرمای سوزان زمستان را،تا به بهار وصل مستان ، سپری کنیم و با بهار فردا ، با ترکان سمرقندی و سیه چشمان شیرازی و اهوازی ، برقصیم و بنوازیم و می در ساغر اندازیم .
آری مادر !
عشق واقعی را از تو آموختیم و نه تنها یکروز ، بلکه همه ی عمر و هستی ، متعلق به توست و ما هنوز ، در کنار تو ، کودکی و فرزندی بیش نیستیم .