(زبان عرفان ) (علیرضا مددی مژدهی ؛پژوهشگر و فعال فرهنگی)
مدیر خبر1 تیر 16, 1399مقالهدیدگاهها برای (زبان عرفان ) (علیرضا مددی مژدهی ؛پژوهشگر و فعال فرهنگی) بسته هستند460 Views
اختصاصی همای گیلان:انسان در طول تاریخ نسبت به چهار موضوع و یا عنصر شناخت یافته است :خداوند ،خود دیگری و طبیعت، مناظر وراههای این شناخت را سه گانه برشمردند:عقل و جستجوگری فقه و تاملات دینی و مذهبی و عرفان و کشف های شهودی این سه شاهراه اصلی هر کدام برای خود زبان و ویژگیهایی دارد که گاهی دارای مشترکاتی نیز میباشند نگارنده می کوشد تا زبان یکی از آبشخور های شناختی عرفان را بیان کند.
از زبان تعاریف متعددی شده است شاید کوتاه ترین و کاملترین تعریف چنین باشد :دستگاهی با نشانههای اختیاری و قراردادی برای روابط و تعامل انسان ها با یکدیگر؛ از این رو زبان یکی از بزرگ ترین هنرها و فضیلت های انسان محسوب می گردد به تعبیر رساتر هرچیزی دو وجود دارد۱- وجود عینی ۲-وجود ذهنی؛ نشانه و قراردادی که این این دو وجود را به هم مرتبط و معنادار می کند زبان است که از یکی به دیگری دلالت می دهد .
می توان گفت این نوشتار ابتدا دال بر لفظ یا وجود ذهنی است و سپس لفظ بر معنا دلالت میکند که همان وجود عینی است چامسکی زبانشناس مشهور معتقد است زبان متاثر از شرایط محیطی و زیستی خود می باشد و آمادگی درونی برای آموختن زبان در همه وجود دارد و همین دلیل نونهالان ،زبان را به آسانی می آموزند و همین فراگیری برای بزرگترها با مشکلات فراوانی روبرو میشود اما فردیناند دو سوسورمعتقد بود بین اشیا و واژههایی که استعمال می کنیم هیچ شباهتی و هیچ ارتباط ماهوی وجود ندارد بلکه قواعد قراردادی و عرفی چنین دلالت هایی را ایجاد میکند از این نظر در جامعه همواره زبانی مسلط میشود که عناصر زبانی تابع آن میشوند و به همین دلیل زبان یک کشور یا یک ملت همیشه گستردگی وتنوع زبانی در هر ملتی وجود داشته و خواهد داشت.
در قرآن مجید نیز حدود ۷۵ آیه در ارتباط با کلمه و مشتقات آن نازل شده است و خداوند فرموده است که خودم زبان را به انسان آموختم :الرحمن، علم القران ،خلق ال انسان اعلم البیان (سوره الرحمن)
اگرزبان را به عنوان مجموعه ای از علائم قراردادی در بین انسانها در نظر بگیریم پرسش اصلی این است که عارف چگونه باید دریافت های درونی و شهودی خود را به دیگران انتقال دهد به آنانی که به مرحله قبض شطح و بسط نرسیده اند.
(قصه شهر سبا بازشنو از هدهد
منطق الطیرکجاکشف شوداز قاموس)
یکی از مختصات عرفانی انسان عارف، دریافت مستقیم پدیده ها بدون وجود میانجی و تصورات گذشته است ،دریافت های شهودی و اشراقی محصول لحظات نابی است که به واسطه استغراق و عارف روی میدهد به تعبیر امام علی(ع) فرزند زمان خود باش ؛عارف در آن حالت و شرایطی که به آن اکنون می نامند با پدیده ای نو و جدیدی سروکار دارد که نمیتوان این گستردگی و نفحات الهی را به راحتی باز گوید.
روز باران است می رو تابه شب
نی از این باران از آن باران رب
و همان که سهراب در منظومه صدای پای آب یادآور می شود:
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است
رخت هارابکنید
آب در چند قدمی است.
این لحظه برخلاف تصور همگان لحظه ی صید شدن عارف است که قابل توصیف و بیان نیست واژهها استطاعت و مکنت لازم برای واگویی آن را ندارند
عشق می گوید به گوشم پست پست
صیدبودن خوشتراز صیادی است
بنابراین عارف ناگزیراست از لحظه ناب صید شده خود را برای مردم برای آنان که دستگیر شدن را نچشیدهاند با استفاده از عناصر و شاخصهای دیگر ادبی چون استعاره ابهام تشبیه و کنایه و عمدتاً در قالب تأویل باز گوید و به کمک صنایع ادبی میتوان با جامعه و از طریق زبان گفتگو کرد
من چه گویم یک رگم هوشیار نیست
و صف آن یاری که او را یار نیست
در مجموع باید تصریح کرد: انجذاب درونی عارف عیناً قابل توصیف نیست،پس باید برای بیان و مقصود از عنصر زبانی مصطلح و مرسوم بهره جست وبه همین دلیل عرفا زبانی دارند که دارای لایه های تودرتو است، و برای فهم زبان عرفان بایدکلیه مفاهیم آن را دانست وبه یادداشت که صنایع ادبی در قالب تمثیل و قصه و یا سخنان موجز مجری برای بیان مقصود نغز و عمیقی است که عارف آن را شخصاً از لحظات ناب که اصطلاحاً به آن (دوش )زمان بی زمانی و مکان بی مکانی گفته میشود کسب کرده است لطفاً به این دو جمله دقت بفرمایید:
ابوالعباس عطا در سخنان شطح گونه اش گفت: علامت حقیقت توحید، فراموش کردن توحید است
یاابوسعیدخراز یادآور شده ؛مدتی او را (خداوند )میجستم خود را می یافتم و اکنون خود را میجویم ،اورامی یابم.
علامه شهید مطهری در علوم اسلامی، کلام و عرفان پیرامون زبان عرفان بر بیان ناپذیری عرفان تاکید کرده و نوشته اند:هنگامی که عارف به معبود خویش قرب پیدا میکند به یقین ثابت و تغییرناپذیر دست میابد زیرا حقیقت به روشنی آفتاب برای آشکار میگردد و در اینجا پرده از برابر او کنار میرود و حقایق را بدون واسطه کشف میکنند اما در هر صورت نمیتواند این حالت را برای دیگران توصیف کند .