چاپ مطلب چاپ مطلب

زمزمه هایی برای بدرقه تابستان/جلال میرزااقایی

اختصاصی همای گیلان، تابستان کم کم کوله بارش را می بندد و راهی سفر بی پایان و ابدیت میشود .تابستان ۹۸ برای همیشه می رود و فقط در خاطره ها ماندگار خواهد شد.

این مهمان عزیز که عزم سفر کرده و میرود که فقط خاطره ای در تقویم ها و سالنما شود ،انصافا بسیار نجیب و کریم و لطیف بوده و نهایت همدلی و همسازی و همراهی را با همگان داشته .

تابستان امسال با آب و هوای ملایم و خنک و معتدل ،هم برای کشاورزان و هم برای مسافران خطه شمال ،بسیار زیبا و مطلوب بوده است .
لطافت طبع با طبیعت و خلق خاطره ها و کنش های فرهنگی ی مسافرانی که دل در گِرو آب هوای دلنشین تابستان بستند ،همگی بهانه ای شد تا با تنی چند از مسافران هموطن ،باب گفتگو باز شود و آب هوای خوب امسال اولین رضایتمندی آنان بود .
شادیها ،درد ها ،غصه ها و قصه ها ،فصل ها ،وصل ها و آلام و آرزو ها و لبخند ها و اشک ها و جدایی ها و شِکوه ها و حتی ابرو کمانی ها و همه حالات روحی ما آدمیان ،وقتی در بستر زمان ظهور و بروز می کنند و از ما فقط خاطره ای در یاد ها و آرامگاهها بجا می گذارند و عنصر زمان حیاتی و زیباترین نقش را در این گستره ی حیات تا نیستی را ایفا می کند ،شایسته و بایسته است که ما این عنصر زمان را به زیبایی آراسته و پیراسته کنیم تا تلخی ایام را ،که بد مستی عالم سیاست رقم زده است را تعدیل و تلطیف و قابل تحمل کنیم و تابستان امسال ،بخشی از این عنصر زمان بود و چه بزرگوارانه و سخاوتمندانه ، نه تنها،”تن ها “بلکه جان ها و روان ها را نیز ،آرامش بخشید .
کلمات و واژه ها با روح زیبای طبیعت عجین و خلق بستری برای همدلی و همآوایی با همنوعان که همگی مهمان ِ خوان ِتابستان بودیم ،این فصل را به عمق وجود و همنشین رویاهای دلنشین کرد که ایام هجرت وی ،ما را بی تاب می کند .
اینک که قصد هجران نموده و بزرگوارانه در واپسین حیات خویش ،تن و جسم را آرامش و نوازش و روان را به خُنکای خویش سپرده و دستان بهار افسونگر را به دستان پاییز افسانه ای سپرده و اعجاز خلقت را به ذات و ضمیر ما برده است ،شایسته است که در واپسین حیات این انیس و مونس روز های شیدایی که عمری به درازای شاهپرک شب های خویش داشت ،بنوازیم و “می”در ساغر اندازیم و بنیان غم ،بر اندازیم .

آری تابستان یک فصل نبود بلکه بهار وصل مستان بود که آه و سوز جانسوز زمستان را از سیاهی شب های دراز و با طعم و نوای طوطی های شکر شکن بهاران ،به سپیدی ی روز های بلند خویش برده و مژده روز های رنگین می دهد .
او می رود و به افسانه ها می پیوندد و خاک و افلاک را در می نوردد و نوید روز های روشن و بلند و کوتاهی شب های سیاه را به ارمغان می گذارد .

جلال میرزااقایی

با کانال همای خبر همراه باشید

About عطیه نصرتی

Check Also

وعده‌هایی در زمان آینده؛ سرنوشتی در زمان نامعلوم

وعده‌هایی در زمان آینده؛ سرنوشتی در زمان نامعلوم یادداشت از انوشیروان مباشرامینی در فضای مدیریتی …