اختصاصی همای گیلان: به دستور شاه اسماعیل در میان کشتهشدگان به جستجو پرداختند و پیکر شیبک خان را در خرابه یافتند – که در زیر دست و پای همراهانش خفه شده بود – و آن را نزد شاه بردند. هنگامی که شاه اسماعیل پیکر شیبک خان را دید از شدت خشم سه ضربه شمشیر بر شکم او نواخت و دو دستش را قطع کرد و گفت که «هر کس که سر مرا دوست دارد، از گوشت دشمن من طعمه سازد» سربازان با شنیدن این سخن، به پیکر شیبک حمله بردند و برای خوردن گوشت بدن او به درگیری پرداختند.
چنانکه «آن گوشت متعفن با خاک و خون آغشته را به نحوی از یکدیگر ربوده، تغذیه میکردند که چرغان شکاری در حال گرسنگی گوشت آهو را بدان رغبت از یکدیگر بربایند».بعداً سر او را از تن جدا کردند و به دستور شاه پوست سر او را کندند و آن را نزد سلطان بایزید دوم عثمانی فرستادند. جمجمه شیبک را نیز با روکشی از طلا تزیین کردند، که با آن در مجلس شاه اسماعیل بادهنوشی میکردند.
خواجه محمود ساغرچی – وزیر شیبک خان – نیز در آن مجلس حضور داشت و شاه از او پرسید که آیا این سر را میشناسد؟ خواجه پاسخ داد «سبحاناللّه، چه صاحب دولتی بود که هنوز دولت در او باقی است که با این حال بر روی دست چون تو صاحب اقبالی است که دم به دم از آن بادهٔ نشاط مینوشد» شاه از گفته او خوشش آمد و وزارت ممالک کل خراسان را به او داد.
شاه اسماعیل فرمان داد که دست راست شیبک خان را نزد رستم روزافزون والی ساری و علیآباد مازندران ببرند. درویش بیگ یساول مأمور بردن آن شد و هنگامی که پیش رستم رسید آن دست را بر دامن او انداخت و گفت: «شاه میفرمایند گفته بودی که دست من است و دامن دولت شیبک خان. چون دست تو به دامن او نرسید، اینک دست شیبک خان و دامن نکبت تو»
منبع:کتاب اوضاع ایران در روزگارصفویان،علی غلامرضایی،انتشارات دافوس
//علی غلامرضایی
درود استاد عزیزم مثل همیشه جذاب و عالی
سلام و درود تقدیم به ساحت مستطاب حضرتعالی
وزیر شیبک خان انسانی سیاس و رند و کسی که در جهت وزش باد حرکت می کند به نظر میرسد که با آن جمله زیرکانه اش صاحب ممالک خراسان می شود.
بسیاررررر عالی بود
ممنون
سلام ووقت بخیرخدمت استادعزیز.
بسیارعالی بود
درود استادِ عزیز.عالی بود مثل همیشه
خاک به سرم! صفویه شجره مادر منه چه اجداد وحشی ای داشتم