اختصاصی همای گیلان:با انحلال حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۶ به عنوان تنها حزب فراگیر در آن سال ها و جدا شدن تعدادی از اعضای جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز در آستانه سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و محوریت یافتن این دو در حاکمیت آن زمان و تقسیم کار اولیه بین آن ها ، شاهد شکل گیری دوگانه ای در حوزه سیاست ایران بودیم که بعدها با عناوینی مانند راست و چپ ، سنتی و نوگرا ، اصول گرا و اصلاح طلب در جامعه شناخته شدند که تاکنون نیز آثار آن وجود دارد.
احزاب در کشور ما ، معمولاً از بالا به پایین شکل گرفته اند و رابطه یک سویه با پیرامون خود دارند.غالباً رفتار حزبی ناشی از خواست اکثریت مردم نیست بلکه تابعی از اراده اشخاص ، مراکز ثروت و قدرت و فرامین پدرخوانده هاست.معنای دیگر این گزاره این است که ما در ایران ، ساختار حزبی نداشته ایم که از پایین به بالا شکل گرفته و رابطه دو طرفه با جامعه داشته باشد ، دولت های فراگیر محصول آن ساختار بوده و احزاب در سایه دولت ها قرار نداشته باشند.سوال های فراوانی درباره احزاب در ایران وجود دارند.برای مثال ، کدام یک از گروه های سیاسی به مردم برنامه های جامعی ارایه می دهند؟بطور دائمی در سراسر کشور فعال هستند و حیات و ممات سیاسی آن ها انتخاباتی نیستند؟از همه این ها مهم تر این که گزارش های مالی آن ها به طور شفاف منتشر می شود؟
اگر بگوییم کارکرد تحزب در ایران فقط پوشش قانونی دادن به فهرست های ساخته دست اشخاص خاص در موسم انتخابات است سخنی گزافه نگفته ایم.پدیده های احزاب موسمی ، دولت ساخته و دست نشانده شخص و اشخاص در ایران شایع هستند.گردش قدرت و توزیع منافع سیاسی در جامعه که کارویژه اصلی حزب گرایی در جهان معاصر است در ایران آن گونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است.سوال افکار عمومی همواره از رهبران حزبی این است که اگر تحزب را پذیرفته اید چرا قواعد و لوازام آن را نمی پذیرید؟
در دهه های اخیر ، بسیاری از گروه های سیاسی در ایران تحت نفوذ کامل شخص و اشخاص خاص قرار داشته اند و حتی برخی از آن ها فعالیت شبه کاغذی و صوری دارند.ای کاش در جهت بومی سازی این پدیده وارداتی یعنی حزب گرایی اقدامی صورت گرفته بود تا به این فرضیه ادعایی که “همواره از ظواهر غربی تحزب در ایران کاسته شده بدین منظور که به جنبه های سازگار آن با دین و فرهنگ بومی افزوده شود” می توانستیم تا حدودی اعتنا کنیم.آن قدر دایره دو گانه سازی و این اواخر دوقطبی سازی سیاسی در کشور محدود و بسته بوده که امروزه با سونامی بی سابقه و فزاینده مطالبه گری نیروهای سیاسی مستقل در ایران مواجه شده ایم.
“نهضت مستقل ها در ایران” گریزناپذیر است.این نهضت به دنبال چارچوب بندی روابط موجود و ایده آل بین بسیاری از فعالان سیاسی مستقل و حوزه قدرت در کشور ماست.درست یا نادرست کم نیستند کسانی که در جریان های موسوم به چپ و راست سیاسی سابقه فعالیت حزبی دارند و در بزنگاه های سیاسی خود را مستقل معرفی می کنند.به عنوان فردی که مومن به این نهضت هستم یقین دارم رسانه های محلی با وجود نزدیک ترین سطح تماس با مردم در نواحی و مناطق مختلف ، محل رجوع بسیار مناسبی برای نیروهای مستقل واقعی هستند و کمک می کنند تا این که آن ها بتوانند در این سه گانه سیاسی خود را به بالاترین جایگاه ممکن برسانند.
این گزاره که اصول گرایی تنها نیروی مدافع دین و اصلاح طلبی برابر با آزادی است با وجود باور برخی از رهبران این گروه ها ، جامع و حتی مورد قبول عامه نیز نیست و بی شک “نهضت مستقل ها در ایران” معادلات سیاسی را به نفع حاکمیت و مردم تغییر خواهد کرد.این نهضت به کمک خانه احزاب و سرمایه های فکری خود در سراسر کشور ، در سه گانه سیاست نقش متوازن کننده ایفا کرده و در برابر برخی خودسری ها ، نیروی سازش ناپذیر است.
پاشنه آشیل این نهضت بویژه در این روزها که مجلس دهم با ورود برخی نیروهای مستقل از دو گروه سیاسی دارد فعالیت خود را آغاز می کند این است که نیروهای سیاسی مستقل ، به فضای سازی و هدایت افکار عمومی به وسیله صدها فعال رسانه در سراسر کشور در انتخابات اخیر موسوم به کمپین مجلس مستقل آینده بی توجه باشند ، خود را مستقل از سایر مستقل ها بدانند ، برای خود هویت و شان سیاسی گروهی و حرفه ای قایل نباشند ، هرکدام جداگانه بدنبال معامله با دیگران باشند ، نسبت به جایگاه این سه گانه در سپهر سیاست در ایران خدای ناکرده بصیرت لازم را نداشته باشند ، گرفتار افراط و تفریط گردند و در ارتباط با سایرین از هم افزایی مناسب برخوردار نباشند.
از این رو ، من معتقدم تا تحقق کامل برنامه های بلندمدت خانه احزاب در ایران سه گانه فعال سیاسی مستقل ، هنرمند رسانه محلی و افکار عمومی جامعه سه عنصر کلیدی توام با یکدیگر برای هدایت و ارزیابی عملکرد این نهضت درکوتاه مدت و میان مدت هستند که باید ساختارمند شوند.