اختصاصی همای گیلان: باخت سنگین سپیدرود در خانه برابر استقلال تهران، هرچند سنگین ترین شکست این فصل نبود اما نقطه پایان دردناکی بود بر عملکرد نیم فصل اول این تیم در لیگ برتر ۹۷-۹۸. آنچه که بر سپیدرود رفت تا به اینجا رسید، مثنوی تکراری هفتاد من کاغذی است که گویا و حتما، تکرار آن، کمکی به بهبود وضعیت تیم نمیکند. آنچه در یک آسیب شناسی سطحی بیش از هرنکته دیگری مبتلا به سپیدرود این روزهاست سه چالش مهم و بزرگ است.
۱- چالش مالی
یکی از موارد سنجش اهلیت کسانی که تمایل به خرید سپیدرود داشتند، توانمندی مالی آنها بود. از نمایش “نوین” که بگذریم، فرض اولیه این بود که مالکان جدید، از حداقل تمکن مالی برای از پیش رو برداشتن موانع و تامین هزینه های تیم و پرداخت بدهی های انباشته باشگاه برخوردارند. اما با اتمام نیم فصل، همچنان زمزمه هایی مبنی بر استمداد مسوولان سپیدرود از مقامات شهری و استانی برای کمک به تیم شنیده میشود. هرچند این استمداد بروز بیرونی چندانی ندارد اما هرازگاهی لابلای مصاحبه بازیکنهایی مثل حسین کعبی و یا خبرهای نقل شده در بنگاههای خبری به چشم میخورد. باید به صورت بسیار جدی پرسید، دوستانی که با هر انگیزه ای برای در اختیار گرفتن باشگاه سپیدرود تلاش کردند و به نتیجه رسیدند، چه تمکن اثبات شده ای داشتند و چه توافقی با هیات فوتبال و اداره کل ورزش و جوانان استان انجام دادند و هر یک تا کجا به تعهداتشان عمل کردند و اگر همه چیز سر جایش هست، پس این گله گذاریها و کمک خواستنها برای چیست؟ همه میدانیم که اساس اقتصاد فوتبال در کشور ما مراعات نمیشود و حتی باشگاههای بالنسبه پولساز ایران هم گهگاه در تامین هزینه های جاری شان در میمانند و تنها چند باشگاه صنعتی هستند که دستشان نیمی در جیب دولت و نیمی در جیب سهامدارانشان است و میتوانند از سایرین پیش بیفتند. در این میانه استراتژی تامین مالی سپیدرود چیست؟ نکته ای که میتواند باشگاه را تا سرحد سقوط تحت تاثیر قرار دهد.
۲- چالش مدیریتی
یک پرسش بسیار ساده! کادر مدیریتی سپیدرود را چند نفر میشناسند؟ مدیرعامل؟ هیات مدیره؟ چارت سازمانی؟ آدرس باشگاه؟ همه و همه اینها در ماههای گذشته در ترکیب “دوستان علی کریمی” خلاصه شده اند. لازم به توضیح نیست که در هنگام صعود و سقوط یک تیم، عملکرد مدیریتی آن بیش از بسیاری عوامل مورد پرسش قرار میگیرد. حالا و در پایان نیم فصل، سپیدرود به لطف کسر امتیاز از استقلال خوزستان در رتبه یکی مانده به آخر جدول لیگ به سر میبرد. هواداران سپیدرود، پاسخ این عملکرد را باید از چه کسی بگیرند؟ آیا باید بپذیریم که علی کریمی به عنوان سرمربی معنوی تیم (به دلیل نداشتن مدارک لازم، مجاز به استفاده رسمی از این عنوان نیست) در آن واحد، مالک معنوی و مدیر عالی معنوی باشگاه هم هست؟ اگر چنین است چرا رسما اعلام نمیکنند تا بدانیم که برداشتن چند هندوانه با یک دست، حتی برای جادوگر هم دشوار است و از او بخواهیم جز یکی الباقی را بر زمین بگذارد تا بار خودش و سپیدرود راحت تر بار شود؟ این ابهامات بی تردید به نفع سپیدرود نیست. مدیریت عالی باشگاه بی شک مسوولیتهای بزرگتری از تغییر لوگوی باشگاه دارد و از جمله آنها پاسخگویی به هواداران در روزهایی مانند امروز است.
۳- چالش فنی
راهبرد فنی گردانندگان سپیدرود مثل بسیاری دیگر از باشگاههای حاضر در سطح اول فوتبال ایران گنگ و نامشخص است. البته اگر فرض کنیم چنین راهبردی وجود دارد. معلوم نیست سپیدرود میخواهد صرفا در لیگ برتر بماند؟ میخواهد در بستر لیگ برتر بازیکن سازی کند؟ میخواهد به رده های میانی جدول برسد؟ برای جام حذفی برنامه ای دارد؟ یا پرسشهایی دیگر از این دست. در هرصورت و در صورت وجود هریک از این راهبردها، تاکتیک لازم کجا و چگونه اندیشیده میشود؟ تا دو سال پیش آنچه که سپیدرود نشان میداد، جذب و استفاده از بازیکنان مستعد اما کم نام و نشان بومی بود که در کنارشان برخی چهره های سابقا ستاره یا شبه ستاره بکار گرفته میشدند. از فصل پیش و به ویژه فصل جاری اقبال به نامهای شناخته شده اما در شرف بازنشستگی در سپیدرود بیشتر به چشم میخورد. اما ماحصل کار این بازیکنان ایستادن در منطقه سقوط است. چرا؟ آیا همه مشکل از فرسودگی و بی انگیزگی بازیکنهاست؟ در این میانه نقش کادر فنی از سرمربی اسمی و رسمی تا دستیاران و گروه آنالیز و سرپرستی چیست؟ روزگاری مجید جلالی با یک لپ تاپ در برنامه ۹۰، نمایشی از تحلیل مسابقات ارائه کرد و ملت هنوز دارند تشویقش میکنند. اما واقعیت این است که هرچند کجدار و مریز، حالا علم طراحی و اجرای تمرین، منطبق بر یک برنامه آماده سازی بدنی ویژه و در بستر آنالیز مداوم تیم خودی و حریفان، در فوتبال ایران، از حالت نمایش خارج شده و بالفعل گردیده است. سپیدرود در این میانه کجاست؟
فوتبال روز به شما می آموزد که بر مبنای یک تفکر بنیادی برآمده از تفکر سرمربی، همه عوامل ار دستیاران تا بازیکنان، متناسب آن تفکر انتخاب شده و در راستای آن طرز فکر نقشه های اصلی و جایگزین تا حتی برای تک تک بازیها مهیا میکنند و بر اساس آن نقشه ها، بازی به بازی تمرین میکنند و به زمین میروند. آیا چنین الگوریتمی در سپیدرود پیداست؟ توانمندی اعضای کادر فنی تا به اینجای لیگ را، جایگاه تیم بخوبی نشان میدهد. یک استراتژی ثابت (دفاع فشرده و ضد حمله) که به دلیل شناخته شدن توسط رقیبان به خوبی قابل خنثی شدن است. و به ندرت (مثل بازی با نساجی) خلاف آن را شاهد هستیم. حتما گزارش تیم تحلیل سپیدرود به اعضای ارشد کادر فنی ارائه میشود. اما تکرار مکرر یک شیوه بازی، انگار از انفعال ارشدهای عزیز در تغییر روند حرکتی تیم حکایت میکند.
این سه چالش مهم، به باور من، ترسیم کننده وضعیت جاری و آتی سپیدرود است. هرکدام از آنها، نیاز به سازماندهی و بازسازی جدی و فوری دارند. شاید تعطیلات طولانی پیش روی لیگ، بتواند زمان مناسبی برای بازنگری مسوولان سپیدرود در عملکردشان باشد. رفتن به سمت ثبات مالی و سازمانی، تقویت کادر فنی و بازیکنان، تغییر جدی رو به جلو در تفکر فنی حاکم بر تیم و کنار گذاشتن تعارفات و قهرمان سازیهای بیهوده و بیرون آمدن از سایه دیگران و مسوولیت پذیری کامل تک تک اعضای تیم، نیاز جاری و واجب سپیدرود است. آنچه مطلوب است، بقای آبرومند سپیدرود در لیگ برتر و پیوستن قریب الوقوع داماش به سپیدرود طی سالهای آتی است. امیدوارم داربی رشت، در لیگ برتر صورت پذیرد. لذتش قابل مقایسه با انجام چنین دیداری در لیگ یک نیست.