اختصاصی همای گیلان: از دیدگاه سعودی ها، با تحولات سالهای اخیر در منطقه از جمله قدرت گرفتن شیعیان در عراق پس از سال ۲۰۰۳ تحولات موسوم به بیداری اسلامی و بدنبال آن بروز بحران های سوریه و یمن، نقش منطقه ای ایران بیش از پیش شده است. از طرف دیگر، توافق هسته ای میان ایران و کشورهای غربی از جمله ایالات متحده قدرت منطقه ای این کشور را افزایش داده است. این تحولات، به گونه ای سعودی ها را نگران کرده که جایگاه منطقه ای خود را از دست بدهند. بر این مبنا، سایر کشورهای عربی محافظه کار جهان عرب را با خود درقالب گروههای ائتلاف سنی همراه کردند تا در مقابل ایران بایستند. تمامی این مسائل منجر به افزایش رقابت میان ایران و عربستان شده است.
نگرانی این کشور و سایر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از سازش احتمالی میان ایران و ایالات متحده بازتابی از حس ناامنی آنها نسبت به تعهدات بلند مدت آمریکا برای تضمین امنیت این کشورها است. تغییرات اخیر در بازار جهانی انرژی و تغییر احتمالی راهبردهای دفاعی آمریکا نسبت به مسائل خاورمیانه بر این نگرانی ها افزوده است.
سیاست خارجی جدید سعودی
باروی کار آمدن ملک سلمان در عربستان، تغییراتی را در سیاست خارجی عربستان سعودی در پی داشته است. اتخاذ “دکترین سلمان” یکی از این تغییرات است که مبنای شکل گیری آن بیشتر جلوگیری از افزایش قدرت ایران در منطقه است. همین موضوع می تواند سبب افزایش تنش در روابط دو کشور و در نتیجه منطقه شود که با توجه به تهدیدات امنیتی موجود از جمله فعالیت های گروه تروریستی داعش به ضرر منافع طرفین خواهد بود. رهیافت سلمان ایران را علت اصلی بسیاری از مشکلات سیاسی-امنیتی در منطقه خاورمیانه می داند. اصول این نگرش حاصل نیاز استراتژیک عربستان در وضعیت جدید منطقه است. اهداف این دکترین شامل: «حذف بشار اسد از سوریه»، «مهار برنامه هسته ای ایران»، «جلوگیری از قدرت گرفتن فزاینده ایران در منطقه»، «تضعیف شبه نظامیان شیعه در عراق، سوریه، لبنان و یمن و تعریف آنها به عنوان گروه های تروریستی»، «تشکیل کشور فلسطین» و به اصطلاح «تلاش گسترده جهانی برای نابودی داعش و القاعده» می باشند.ازاینرو، دکترین سلمان در واقع در واکنش به دکترین اوباما مبنی بر ضرورت خروج تدریجی ایالات متحده از منطقه خاورمیانه شکل گرفته است. بر اساس دکترین اوباما ایالات متحده نباید در شرایطی که منافع مستقیم این کشور مورد تهدید نیست وارد درگیری های نظامی غیرضروری در منطقه خاورمیانه شود. به همین دلیل وقتی حکومت اسد با اتهام استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه روبه رو شد، آمریکا از حذف وی از طریق حمله نظامی امتناع کرد. از سوی دیگر، ایالات متحده به دنبال مشکلات منطقه ای از جمله رشد افراط گرایی و تروریسم سعی کرده تا با انجام توافق هسته ای روابط خود با ایران را به نوعی در سطح منطقه ای مدیریت کند. بر این مبنا، دولت اوباما بر این باور رسیده که عربستان باید بر سر تقسیم قدرت در خاورمیانه با ایران به نوعی توافق برسد. در واقع با وجود این که عربستان متحد قدیمی آمریکا است اما در حال حاضر روابط این دو کشور در بهترین حالت خود نیست.از این لحاظ، می توان گفت دکترین سلمان در نقطه مقابل دکترین اوباما قرار می گیرد. چون به دنبال برهم زدن نظم موجود منطقه ای به ضرر منافع ایران در شرایط خروج احتمالی آمریکا از منطقه است. این دکترین به نوعی رویکردی نظامی به تعارضات منطقه ای دارد. ورود سعودی ها به جنگ یمن نیز نخستین نمونه از اجرای دکترین سلمان است.
جنگ نامحدود سعودیها با ایران
شکست عربستان در رقابت های ژئوپلیتیکی و جنگ های نیابتی و همچنین قطع روابط دیپلماتیک این کشور با ایران منجر به آن شده تا سعودی ها بتدریج از همه امکانات و ظرفیت های خود، در قالب به اصطلاح جنگ نامحدود، جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایران استفاده نماید.
بررسی روند تحولات ژئوپلیتیک خاورمیانه حاکی از آن است که نیروهای تروریستی تحت حمایت عربستان سعودی موفقیت های چندانی در عرصه عملیاتی و میدانی در مقابل ایران بدست نیاورده اند. با ادامه این روند، انتظار می رود که در آینده نه چندان دور این نیروها با شکست مواجه شوند. در همین رابطه، این انگاره مفروض پنداشته می شود که همزمان با عدم موفقیت عربستان در رقابت های ژئوپلیتیک، استراتژی «جنگ نامحدود» (Unrestricted Warfare) به راهبرد اصلی این کشور جهت مقابله با ایران، بویژه در عصر پسا داعش، مبدل شود.
با آغاز «بیداری اسلامی»، که منجر به پیدایش یک نظم جدید آنارشیک در منطقه شد، بستر برای کنشگری نیروهای تروریستی در ژئوپلیتیک خاورمیانه فراهم شد. این نیروها با کمک دولت های منطقه ای مانند عربستان سعودی توانسته اند تا به امروز ادامه حیات داده و خسارت های سنگینی را در کشورهای عراق و سوریه ایجاد نمایند. با این وجود، روند کنونی تحولات میدانی در عراق و سوریه مبیّن این واقعیت است که نیروهای تروریستی با شکست هایی جدی مواجه شده و متعاقبا بسیاری از مواضع خود را از دست داده اند. تقارن شکست عربستان در جنگ های نیابتی منطقه با فرسایشی شدن تجاوز نظامی این کشور به یمن، این موضوع را برای رهبران آل سعود مبرهن ساخته است که آنها از توان کافی جهت مقابله با ایران و نیروهای مقاومت برخوردار نمی باشند. همین موضوع موجب شده تا عربستان، همزمان با روند ناکامی های نیروهای تروریستی به سرگردگی داعش، بتدریج با یک تغییر راهبردی تمرکز خود را بر جنگ نامحدود قرار دهد. رهیافتی که فرآیند اجرایی شدن آن پیش از این آغاز شده و انتظار می رود تا به الگوی قالب رفتاری سعودی ها در سال های آتی تبدیل گردد.
استراتژی جنگ نامحدود عربستان سعودی بر چند محور اساسی تمرکز یافته است: نخست، انزوای دیپلماتیک؛ فعالیت ضد ایرانی عربستان در عرصه دیپلماسی در دو حوزه قابل تفکیک است: حوزه اول، یارگیری و صف بندی منطقه ای که عربستان تلاش نموده تا دو گروه از کشورها را به خود نزدیک نماید. از یک طرف گروه کشورهای عربی بویژه شیخ نشین های خلیج فارس که در همسایگی ایران قرار دارند و به دلیل ضعف ژئوپلتیکی در جستجوی یک حامی قدرتمند در برابر به اصطلاح «تهدید ایران» هستند و از طرف دیگر، سیاست نزدیکی به دشمنان ایران بویژه اسرائیل. در حقیقت، نخبگان سیاسی عربستان تلاش کرده اند تا با نزدیکی به دشمن ایدئولوژیکی و تاریخی ایران، یک «توازن تهدید» در برابر این کشور ایجاد نمایند. حوزه دوم، تحرکات ضد ایرانی در نهادها و مجامع بین المللی.
رهبران ریاض همچنین تلاش کرده اند تا از نهادها و سازمان های بین المللی مانند اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی نیز جهت انزوای ایران استفاده ابزاری نمایند. بطور مثال، در نشست قبلی اتحادیه عرب، عربستان، ایران را به دخالت در امور داخلی کشورهای عرب محکوم کرد و در کنفرانس سران سازمان همکاری اسلامی در استامبول در فرودین ماه نیز این کشور، از ایران به عنوان یک کشور «تروریست پرور» نام برد. همچنین، بر اساس اسناد منتشر شده ویکی لیکس در سال ۱۳۹۴، عربستان سعودی یک میلیون دلار به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر رشوه پرداخت کرده تا موضع گیری تندی در قبال مسائل ایران اتخاذ کرده و گزارشهای جهت دار تهیه نماید.
دوم، تهاجم رسانه ای و تبلیغاتی؛ یکی از ابزارهای مهم دولت عربستان برای فرافکنی یا توجیه اقدامات خصمانه علیه ایران در رسانه ها هستند. این کشور به دلیل دارا بودن منابع غنی مالی، سازوکارهای گوناگونی را جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان عرب و همچنین فارسی زبانان در پیش گرفته است. در همین ارتباط، عربستان از شبکه های تلویزیونی عربی زبان مانند العربیه جهت تاثیرگذاری بر جهان عرب استفاده می کند. بطور مثال، این شبکه در ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ ادعا کرده که موشک بالستیک پرتاپ شده توسط یمنی ها به استان نجران عربستان سعودی از نوع «زلزال ۳» ساخت ایران بوده است.
اما برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی فارسی زبانان، رهبران ریاض دو رهیافت را اتخاذ کرده اند. نخست، بهره برداری از شبکه بی بی سی فارسی. در این زمینه می توان به حمایت های این شبکه از گروه های تروریستی و معارضان تکفیری تحت حمایت عربستان و توجیه سیاست های ضد ایرانی سعودی ها حتی در حادثه منا اشاره نمود. بر همین مبنا بوده که در سال های اخیر، در خصوص ارتباط های مالی پنهانی بی بی سی فارسی با برخی شاهزادگان عربستان سعودی گمانه زنی هایی صورت پذیرفته است. دوم، افتتاح شبکه های فارسی زبان که با هدف تاثیرگذاری بر حدود ۱۳۰ میلیون فارسی زبان درجهان ایجاد شده اند. از جمله آنها می توان به شبکه فرقه گرای « الوصال» فارسی، شبکه ماهواره ای «حج» و ام.بی.سی پرشیا اشاره داشت.
سوم، فشار اقتصادی؛ در طول سالیان اخیر یکی از ابزار های مهم عربستان جهت اعمال فشار اقتصادی بر ایران، استفاده از نفوذ و قدرت خود در اوپک جهت مشخص نمودن سقف تولید و قیمت گذاری نفت بوده است. بر همین اساس، در نشست های گوناگون این سازمان، ریاض همواره مخالفت خود را با کاهش تولید و عرضه نفت اعلام کرده است. سیاست های خصومت آمیز عربستان بویژه در دو سال گذشته بگونه ای بوده که نهایتا دولت روحانی مجبور شد تا بطور صریح این کشور را به همراه کویت «متهمان اصلی» افت قیمت نفت معرفی نماید. اما متحمل شدن شکست های گوناگون در جنگ های نیابتی منطقه در هفته های گذشته، منجر به آن شده تا سعودی ها از حربه نفتی جهت افزایش فشار ها بر ایران، که به تازگی به بازار معاملات نفت جهان باز گشته، استفاده مضاعفی نمایند. افزایش تولید بی سابقه نفت عربستان به حدود ۱۰.۶۷ میلیون بشکه در روز در دو هفته گذشته در همین راستا قابل ارزیابی است.
چهارم، حمایت از گروه های تروریستی و ضد انقلاب؛ با به قدرت رسیدن رهبران جدید عربستان، آنها تلاش نمودند تا با گروه های مخالف و ضد انقلاب ایران روابط نزدیکی ایجاد کرده و از پتانسیل این نیروها جهت فشار دیپلماتیک و یا حتی اقدامات ضد انقلابی بهره برداری نمایند. بر همین مبنا، شاهد ارتباط و همسویی روز افزون بین دولت عربستان با گروهگ تروریستی منافقین می باشیم؛ گروهی که سعودی ها از آن به عنوان «شورای ملی مقاومت ایران» نام می برند. در این رابطه، حضور ترکی فیصل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت خارجی عربستان، در کنفرانس امسال سازمان مجاهدین در پاریس فرانسه حاکی از حمایت علنی ریاض از گرو های ضد انقلاب ایران می باشد.
بطور کلی شکست عربستان در رقابت های ژئوپلتیکی و جنگ های نیابتی و همچنین قطع روابط دیپلماتیک این کشور با ایران منجر به آن شده تا سعودی ها بتدریج از همه امکانات و ظرفیت های خود، در قالب به اصطلاح جنگ نامحدود، جهت مقابله با ج.ا.ایران استفاده نماید. روندی که در سال های اخیر آغاز شده و انتظار می رود در ماه های آینده با ناکامی های نیروهای داعش در منطقه شدت یابد.
مسعودمرادپورگیلده
با سلام
مقاله فوق کپی برداری می باشد.و نویسنده اصلی مقاله شخص دیگری است.
لطفا به سایت ذیل مراجعه نمایید.
با تشکر
جنگ نامحدود: استراتژی عربستان در قبال ایران در عصر پسا داعش / رضا اختیاری امیری
رضا اختیاری امیری ، “جنگ نامحدود: استراتژی عربستان در قبال ایران در عصر پسا داعش”، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، ۳ شهریور ماه ۱۳۹۵٫
کلمات کلیدی: عربستان سعودی, ایران, جنگ نامحدود, عصر پسا داعش, انزوای دیپلماتیک, تهاجم رسانه ای, فشار اقتصادی
تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۶/۳