اختصاصی همای گیلان: زنده یاد طالقانی در سیر مبارزات خستگی ناپذیر خود به یکی از اساسیترین اصلهای در اسلام تاکید زیادی داشت و بارها از شورا به عنوان یک اصل بنیادی در زندگی اجتماعی یاد می کرد. مرحوم طالقانی تاکید فراوان داشت که تنها راه نجات ،مراجعه مستقیم به مردم و دادن حق خودشان به دست خودشان است، و این مردم هستند که باید سرنوشت خود را تعیین کنند.
دیدگاهی که ایشان برای شوراها قائل بود کلی گویی ویا شعار گونه نبود، بلکه باورمند شدن به اینکه سرنوشت ملت توسط خودشان باشد. او در تفسیر آیاتی ازقرآن ،بخصوص دو آیه مهم قرآن و امرهم شورای بینهم، وشاورهم فی الامر،این گونه تفسیرمی کند که کار را باید به دست مردم داد همان توده محروم ،همان کسانی که زجر کشیدند، همان مستضعفان که مستکبران بر آنها حاکم بودند؛ آنها بودند که کشور را از زیر بار استکبار خارج کردند، پس راه نجاتشان این است که کار را به دست خودشان بدهیم، اینهایی که انقلاب کردند ،این مردم، این کشاورزها، این کارگرها، این محرومها، که در انقلاب پیشتاز بودند؛ کار را بدهید به دست اینها، مردمی که سالها از همه چیز محروم بودند؛ خودشان امور را به دست گیرند .
از دیدگاه طالقانی راز بقای جامعه در ادوار مختلف تنها با تشکیل شوراها ودادن اختیارواقعی به مردم است نه با شعار، تاجایی که او در هنگام سخنرانی فریاد
می زند، صدها بار گفتم که مسئله شوراها از اساسیترین مسائل اسلامی است، خداوند به پیغمبرش با آن عظمت میگوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، تا بدانند که مسئولیت دارند، این اصل اسلامی است، یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید در کارشان مشورت کنند، آنجا که علی (ع) میفرماید
هر کس استبداد کند در کارهای خودش هلاک می شود،
ما میگوئیم همه می گویند دولت تصویب می کند، افرادی دست اندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند اگر شورا باشد دیگر ما چکاره هستیم، شما هیچ بروید دنبال کارتان، گویی طالقانی آینده را به درستی تشخیص داده بود که بسا ممکن است عدهای مشورت کردن با مردم و رای آنها را به هیچ فرض کنند، به نظر میرسد که نگاه طالقانی با توجه به دیدگاه زیباشناسی که از قرآن دریافت کرده بود توانست زمینه بحث احیای شورا ها را در کشور پس از سالها زنده کند.
شورا در قرآن یکی از ستونهای اصلی در محیط اجتماعی و ارکان حکومتی است، اگر مردم سرنوشت خود را بدست نگیرند و در همه صحنهها حضور نداشته باشند، بی تفاوت خواهند شد. وقتی بی تفاوت باشند قدرت دردست اقلیتی خواهد افتاد که نتیجه آن استبداد خواهد شد، چنانکه طالقانی در سخنی دیگر به خوبی اشاره کرده و خط مشی آن را ترسیم میکند. او میگوید وقتی مردم از مسئولیت خارج شدند شما برادر کاسب، شما کارگر، شما بازاری، شما کشاورز میگویی خوب
به ما چه، خودشان دارند کارشان را میکنند. نه وظیفه
یک یک شماست و اگر می کردید و اگر می کردیم که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم ، چرا طالقانی این قدر به شورا و مشورت با مردم اهمیت می داد؟
و چرا نگاه او به حضورمردم در صحنه خیلی مهم بود؟
طالقانی میدانست رسالتی را که سالها در زندان برای آن زحمت کشیده بود، شکنجه شده بود، توجهی نمیشود، بر این اساس او با قلبی مهربان و اخلاصی علی وارگونه
گفت که ما موظفیم و مسئولیت نسبت به مردم داریم، باید دردها و اندیشه ها، بدبختیها، ناراحتیها و
عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم با قوانین نجات بخش و حیاتبخش اسلامی و اینگونه بود که او در کنار مردم با دردها و رنجهای آنها ساخت، تلاش کرد تا صاحبان واقعی انقلاب نقششان کم رنگ جلوه نکند، تا جایی که از همه خواهران و برادران عاجزانه تقاضا کرد که به این شوراها اهمیت بدهند و بدانند سرنوشتشان دست خودشان است و دولت هم باید در این کار فقط نظارت داشته باشد. بی جهت نبود که توصیه کرد که این انقلاب از توده همه مردم است و هیچ کس و هیچ حزبی حق در خواست سهم بزرگتری را ندارد. روحش شاد و راهش پر رهروباد .
رضا بژکول دانش آموخته علوم سیاسی