صدور فرمان قتل امیرکبیر/ علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران
مدیر خبر1 دی 21, 1399مقالهدیدگاهها برای صدور فرمان قتل امیرکبیر/ علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران بسته هستند621 Views
اختصاصی همای گیلان:دشمنان حتی وجود امیرکبیرِ فاقد منصب و مسئولیت و دور از پایتخت را نیز برنتابیدند و از ترس بازگشت دوباره او به قدرت، نقشه کشتن امیرکبیر را کشیدند.
مهد علیا و میرزا آقاخان نوری برای دستیابی به اهداف خود نبودن امیرکبیر را لازم میدانستند، اما گرفتن چنین فرمانی از ناصرالدین شاه کار سادهای نبود و با سخن چینی و بدگویی از امیر نزد شاه، نتیجهای حاصل مهد علیا و دیگران نشد. مهد علیا که احساس شاه نسبت به امیر را میدانست، سعی کرد در مواقع غیرعادی فرمان قتل امیر را از او بگیرد.
سرانجام فرصت مناسب را به دست آوردند. چهل روز پس از تبعید امیرکبیر به کاشان در شبی که جشن عروسی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه با سلطان خانم بود و زمانی که ناصرالدین شاه که از خود بی خود شده بود، مهد علیا فرصت را مغتنم شمرده، فرمان کشتن میرزا تقی خان امیرکبیر را خطاب به علی خان حاجبالدوله فراش باشی، از فرزندش گرفت.
شاه که نیمههای شب به خود میآید، دستور میدهد که حاج علی خان را ببیند و حکم را برگرداند، اما به او گفتند که حاج علی خان برای اجرای دستور به سمت کاشان راه افتاده است.
هنگامی که علی خان فراش باشی به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود؛ ماموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود.
امیرکبیر که در گرمخانه حمام غرق در خیالات خود نشسته بود، به یکباره متوجه ورود جلادان شاه به محوطه حمام میشود و پس از طی صحبتهایی بین امیر و فرستاده شاه، سرانجام علی خان با کمال گستاخی و جسارت از امیرکبیر میخواهد که بدون یک لحظه فوت وقت آماده مرگ گردد و تنها تقاضایی که از امیر قبول میشود، این است که نحوه اجرای حکم را خودش تعیین کند.
امیر از جا بلند شد و غسل کرد و در وسط گرمخانه نشست و چون عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ بازوی وی را قطع کردند و دو دست را روی زمین گذاشت و شاهد فواره زدن خونهای گرم و پرجوش و خروش، که جز استقلال و عظمت کشور چیزی نمیتوانست آن را تسکین دهد، بود.
پس از گذشت لحظاتی علی خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و سپس حولهای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست و پس از چند لحظه جسد بیجان میرزا تقی خان امیرکبیر در میان خونهای صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود
به این ترتیب، با حسادتها، کینهتوزیها و دسیسههای بسیاری از جمله مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه، ایران یکی از
از شریفترین و نجیبترین خدمتگزاران خود را از دست داد.