عطیه نصرتی تیر 5, 1398مقالهدیدگاهها برای فقر و شرافت/ علیرضا مویدی فر بسته هستند385 Views
اختصاصی همای گیلان، فوتبال گیلان فقیر است. تنگدستی از سر و رویش میبارد. نمود این فقر در بالاترین سطح عملکردش یعنی باشگاههای حاضر در سطح ملی، به گونه ای است که حتی بالاترین مقام اجرایی استانی فوتبال هم، بد و خوبشان را به گردن نمیگیرد.
فقر فوتبال گیلان فقط مادی و سخت افزاری نیست. حتی به سطح نیروی انسانی هم تسری یافته است. کار به جایی رسیده که مطالبه فوتبال دوستان گیلانی، از حد درخواست برای دو ورزشگاه آبرومند در دو شهر اصلی فوتبال خیزش، یعنی رشت و انزلی، سقوط کرده به پرداخت مطالبات معوق بازیکنان.
اما آیا این فقر واقعی است؟ آیا واقعا فوتبال گیلان از استعداد تهی شده؟ آیا واقعا پولی برای اسپانسرشیپ در گیلان یافت نمیشود؟ آیا انچه در گیلان است فقط ضعف و تهدید است؟ یا قوت و فرصت هم میتوان یافت؟
تردیدی نیست که گیلان، از مسابقه چهاراسبه پول پاشی در فوتبال ملی جا مانده است. روندی سرطانی، که میرود تا به زودی همه پیکره فوتبال ایران را دربر گرفته و نای نفس کشیدن برای هیچکس باقی نگذارد. اما این به معنای خشک شدن چشمه جوشان فوتبال گیلان نیست. بسیارانی، بسیار نوشته اند و گفته اند و فریاد کشیده اند که درد فوتبال گیلان، نبود -و نه کمبود- تفکر صحیح مدیریتی و فقدان مدیران جسور و آینده نگر است. این مساله البته، در ادامه مشکل مشابه بزرگتری است که در سطح فوتبال ملی جاری است. اما در دیگر نقاط، پمپاژ پول از منابع دولتی و شبه دولتی و چه بسا مشکوک، چهره نامتوازن فوتبال را به زور بزک، قابل تحمل میکند. چیزی که فوتبال گیلان از آن عاجز است.
در نبود پول، تدبیر میتواند مسکنی باشد برای ایحاد ثبات حداقلی. تا این فقر زشت، دستش را از حلقوم فوتبال گیلان بردارد. اما دریغ که همین هم موجود نیست. مدیران بی برنامه و حراف، بیش از آنکه به سامان دادن سازمانشان بپردازند، در فکر تثبیت جایگاه خود هستند. و ابزارشان چیزی نیست جز فرافکنی و “با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن”.
فقر اصلی فوتبال گیلان آنجاست که هیچ اراده آگاه و نظام مندی برای پاشیدن بذر توسعه و برداشت محصول آبرومند وجود ندارد. این است که استعدادهای فوتبال گیلان در سنین پایه، به باشگاههای بازیکن ساز خارج از استان میروند و خدماتشان در نهایت به جایی جز زادگاهشان میرسد. این است که دایره مربیان قابل طرح در سطح ملی از استان گیلان، به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد و در نتیجه، تیمهای استان یا مجبور به استفاده چرخشی از همین نیروهای محدود هستند یا ناچارند که دست نیاز به سوی مربیان درجه دو و سه ای دراز کنند که دست کم، صرفا برای دیده شدن در بازار کار، تن به هدایت تیمهای گیلانی میدهند.
فقر آغاز مصیبت هاست. در فقر هیچ شرافتی نیست. هرچند که فقرا الزاما بی شرافت نباشند. بدتر از همه اینکه بتوانی فقیر نباشی، اما فقر، آلوده ات کرده باشد.
فوتبال گیلان فقیر است. فقیری که با بینش درست، حمایت درست، همدلی و همکاری درست، درک درست از داشته ها و نداشته ها و عزم درست برای استفاده بهینه از پتانسیلها، میتواند در صفهای اول اغنیای فوتبال ایران جای بگیرد. ویترین فوتبال گیلان، رشت و انزلی، سپیدرود و داماش و ملوان، آینه تمام نمای این وضعیتند. درختان ریشه داری که در حسرت آبند برای ثمر دادن، اما باغبان ترجیح میدهد تا با همین چند سطل آب موجود، اتومبیلش را بشوید.