قصه مهتاب تا واقعیت۸
مهتاب همان شیرزنی است که درد و رنج را خوب می شناسد ، زیرا درد، در تمام زندگی اش عجین شده است. اما هرگز تسلیم نشد ،
مهتاب همان شیر زنی است که در خزان و بوران دست از کار نکشید و تمام همتش شد قلم او!
آری مهتاب همان زنی قوی است که هم مادر دو فرزند است که با پشتکار و اراده قوی از فرزندانش مراقبت کرد ، مهتاب از سختی های روزگار نوشت ، مورد بی مهری قرار گرفت، اما شرمنده مردم نشد دنبال حق و عدالت بود و هرگز تسلیم نشد.
آری مهتاب امروز قصه ای دارد به اندازه وسعت دریا، قصه اش از اینجا شروع شد که مهمان ناخوانده سهمی از زندگیش شد با تک تک سلولهایش زندگی کرد اما
*مهتاب تصمیمش را گرفته بودکفشهای آهنین اش را پوشید*
مهتاب قوی تر از قبل به راهش ادامه داد . آری مهتاب همان مادری است که محدثه دختر بزرگ را روانه خانه بخت کرد و امروز حلاوت قبولی آزمون سراسری رشته مهندسی معماری دانشگاه گیلان پذیرفته شد و مادر احساس رهایی کرد و به خود بالید.
مهتاب اینگونه است ،مادر فداکار و صبور که مانند فصل خزان ، در بهار جوانه زد رشد کرد و بزرگ شد و ریشه هایش قوی و گسترده تر شد.
*اری مهتاب قصه ما ، قصه نیست واقعیت است*
مهتاب همان شیرزنی است که توانست با مهمان ناخوانده اش (سرطان) مبارزه کند هرچند زیر بار هزینه های سرطان و شیمی درمانی کمرش خم شد، اما هرگز تسلیم نشد!
مادری که ماهها در بیمارستانهای رشت و تهران بستری شد و مهدیه دختر کوچکش از مادر دور بود ، اما مادر چنان تربیت کرده بود که توانست بر مشکلات غلبه کند ، او در رشته گرافیک مشغول تحصیل است و مربی فنی و حرفه ای گلدوزی، مجسمه های پاپیو ماشه کار میکند.
*اما از هر چه بگذریم از همسر وفادار و سنگ صبور مهتاب نمی توان به سادگی عبور کرد*
آری مهتاب همسری دارد بنام عظیم آقا که در شرکت نئوپان مشغول به کار است، همسری که با او خندید، با او گریه کرد، با او بزرگ شد و شد نیمه مهتاب، عظیم آقا به تنهایی زیر بار فشار اقتصادی، همسرش را تنها نگذاشت بلکه دست مهتاب را به محکمی فشرد و رهایش نکرد و شد یک روح در دو بدن!
بالاخره مهتاب توانست با ایمان قوی و اراده آهنین با مهمان ناخوانده مبارزه کند ، هرچند مسیر دشواری را طی کرد و بخاطر تخلیه مثانه، کیسه مصنوعی شد بخشی از زندگی او، ولی هرگز تسلیم نشد .
از همان آغاز خبرنگاری مهتاب ایده های بزرگی در سر داشت، قبل از بیماری، موسسه انجمن ترنم شکوفه های امیدرا تاسیس کرد و به مدت دو سال مدیر عامل انجمن بود و طی ۶ ماه از فعالیتش ۴۰ نفر از زنان بی سرپرست ، بد سرپرست را توانمند کرد ، اما دست روزگار رنگ خوش به مهتاب نشان نداد و بیماریش شروع شد، وی مشغول مداوای خود بود که فهمید مجوزش را باطل کردند.
مهتاب خم به ابرو نیاورد و در برابر ناملایمتها صبوری کرد زیرا مهتاب از همان اوایل ، صبوری را در شغل خبرنگاری فرا گرفته بود.
آری مهتاب همان شیر زن تالشی است که در طول این مدت، دست از تلاش نکشید و در مقطع کاردانی رشته کسب و کار مشغول تحصیل شد و اکنون با همت دو چندان بر تاریکی غلبه کرد و ققنوس وار، فصل جدیدی رقم زد و اکنون قصد ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی روانشناسی را دارد.
آری مهتاب(ره) را کمتر کسی پیدا می شود که این شیر زن را نشناخته باشد، مهتاب علاوه بر تحصیل، دریافت لوح تقدیر دومین کنگره زنان تاثیر گذار به عنوان بانوی خبرنگار تاثیرگذار از طرف وزارت کشور توسط خانم یعقوب نژاد مدیر کل محترم بانوان استانداری دریافت کرد.
وی در تهران متولد شد در شهرستان رضوانشهر زندگی می کند .
برای تمامی مادران سرزمینم و مهتاب که نوری در خود پروراند آرزوی موفقیت و سلامتی آرزومندم.
به قلم عطیه نصرتی