اختصاصی همای گیلان: تو برای احیا و ارتقا, دین و دانشی گام نهاد ی تا حیات طیبه را بقا و نجات ممکنه را ندا دهی و ابزاری به جز کتاب و درک و فهم قدسی در اختیار نداشتی.ندای فرا زمینی تو ,جز به قلم و کتابت میسرنگردد و دور گردون و چر نیلوفری دهر ,به عشق سیمای تو مسخر شدند و فرمانبرداری کنند و در قصر خلیفهالهی ما,غلامی و دلبری کنند. کلکم راع و کلکم مسئول ندای تاریخی تو را ,تفسیَر به تدبیر کنیم ومسئولیت نقادی را, با مصونیت نقالی خرافی ,زمینگیرنکنیم و خود را اسیر بتهای زمانه نسازیم بلکه به عشق سیمای تو, بت ها بر اندازیم ,اینک که به مدد تکنولوژی ارتباطات,ایدئولوژی خرافات در ترازوی نقد و نقادی قرار گرفته و شاسیتگی ها و بایستگی ها ودانایی و توانایی در فلسفه راه توعیان و بیان شده,پس سزاست محو سیمای توشویم و نقد ناصحان بشنویم و سلک صالحان بجوییم. ودر تبیین مسئولیت نقادی منصفانه ,به مفهوم واقعی آن بکوشیم وهشدارکه به دام مصونیت نقالی خرا فات نیفتیم ,که استعداد ها در افکار و افراد ضایع و زایل کند .نقد خرافات پیشه ,تا اندیشه ,ریشه دوانده وجهل و جور و فقر و تباهی و…..رانده شود. چون تو نفیر در صور اسرافیل ,برای محشر کبری زنیم تا خفتگان بیدار و خواجه گان هشیار, که بانگ الرحیل سر رسید و خواب مُلکُ و مَلک بسر رسید.مداد العلما را حامدی و خون شهدا را حافظی کنیم و بگوییم:
ای که از معراج افلاکیان پر کشیدی و بهر امت خویش ,خود را به زیر کشیدی تا از ضلالت و گمراهی رهیده و به کوی یار رسیده تا حمد عشاق و ثنای اشراق کنند و زیبایی روح به سیاق یار کنند. ندای اشهد و الله کردی و شهد به لبان و دلها کردی .در بادیه و بر هوت ایمانی روح انسانی دمیدی و ستم و تیر سنان به جان خریدی.آه ستمدیدگان و صدای در ماندگان و ناله بردگان و اشکهای داغ دوزخیان زمین را ,پناه هستی و درمان.
جلال میرزااقایی