همای گیلان: روزنامه ایران با مرد۳۲ساله ای که از طریق شبکه تلگرام قلدری می کرد و خود را شاه مازندران نامیده، مصاحبه کرده است.
خودت را معرفی کن؟
محمود هستم متولد ۱۳۶۲ در شهرستان بابل.
ظاهراً ورزشکار هستی؟
بله در رشته کشتی فعالیت میکردم. در این ورزش موفقیتهایی هم بهدست آوردم و حتی به دوبنده تیم ملی هم رسیدم. یعنی عضو تیم ملی بودی؟ بله به اردو دعوت شدم. علاوه بر کشتی آزاد در کشتی لوچو هم فعالیت میکردم.
مدرک تحصیلی ات چیست؟
تا دیپلم درس خواندم و بعد نتوانستم ادامه بدهم.
قبل از اینکه فیلم شما منتشر شود،سابقه دیگری هم داشتی؟
بله چند بار به اتهامات مختلف مثل درگیری، تیراندازی و… بازداشت شده بودم.
وضعیت خانوادگی شما چطور است؟
پدر و مادرم با هم زندگی میکنند یعنی مشکلی از نظر اختلاف و اینجور چیزها ندارند. من بچه آخر خانواده هستم.
چطور شد این حادثه اتفاق افتاد؟
من برای ورزش به جویبار رفته بودم. به همراه دوستانم بعد از تمرینات بیرون آمده و میخواستیم به بابل برگردیم که سه نفر با دو موتور راه ما را سد کردند. یکی از آنها که تفنگ شکاری در دست داشت از موتور پیاده شده و لوله آن را به طرف من نشانه رفت. او در حالیکه حرفهای نامربوطی میزد مرا تهدید کرد و دستش را روی ماشه تفنگ فشار داد اما گلوله در لوله تفنگ گیر کرد و شلیک نشد. دوستانش با دیدن این صحنه پا به فرار گذاشتند و ما او را گرفتیم. وقتی او را بهبابل آوردیم میخواستیم بفهمیم که چه کسی او را برای کشتن من اجیر کرده است.
چرا فیلم تهیه کرده و منتشر کردید؟
می خواستیم با ارسال این فیلم برای کسی که او را اجیر کرده بود او را بترسانیم اما این کار را نکردیم.
پس فیلم چطور انتشار یافت؟
نمی دانم. شاید کسی از تلفن همراهم برداشته باشد. شاید یکی از کسانی که آن روز در آن خانه بودند فیلم را انتشار داده باشد.
اما در فیلم با قمه داشتید آن مرد جوان را کتک میزدید؟
بله. او آمده بود مرا بکشد. ما میخواستیم به این طریق از بقیه رقبا زهر چشم بگیریم. بعد هم نمیخواستیم او را بکشیم فقط هدفمان ترساندن او و دوستانش بود.
چند بار برای مردم قدرتنمایی کردهاید؟
ما با مردم کاری نداشتیم. درگیری ما با رقبایی بود که از جنس خودمان بودند.
همه بدن شما خالکوبی شده است؟
چند سال قبل این کار را انجام دادم. در میان ما این کار رایج است.
ازدواج کرده ای؟
نه، مجرد هستم.
در فیلم اینگونه به نظر میرسید که در آخر کار قصد داشتید آن مرد را بکشید؟
نه با بدنه قمه به او ضربه میزدم. اما در آخر کمی احساساتی شدم که دوستانم مرا کنترل کردند. میخواستیم او را خط خطی کنیم. قصد کشتن نداشتیم.
قمه را از کجا آورده بودی؟
مال همان مرد بود. او علاوه بر تفنگ این قمه را نیز در زیر لباسهایش داشت.
چرا آن روز به جویبار رفته بودی؟
در باشگاهی در آنجا ورزش میکردم. می گویند تازه از زندان آزاد شده بودی. بله مدت زیادی از آزادی ام نمیگذشت.
به چه اتهامی در زندان بودی؟
مدتی قبل در جریان یک درگیری، شخصی کشته شد که مرا به اتهام مشارکت در قتل گرفتند اما با گرفتن رضایت شاکی خصوصی آزاد شدم.
بعد از فرار از بابل کجا رفته بودید؟
مدتی را در تهران و کرج بودم اما خانواده زنگ زدند و گفتند که دادستان برایم حکم محاربه درخواست کرده. من هم چارهای نداشتم. تصمیم گرفتم به بابل برگردم تا اگر قرار است دستگیر شوم در شهر خودم باشد.
الان چه حسی داری؟
پشیمان هستم. کاش به این راه نمیافتادم.عاقبت ورود به این عرصه نابودی است.اگر فرصتی باشد به ورزش برمی گردم.کاش بتوانم جبران کنم.از جوانانی که این راه را در پیش گرفتهاند میخواهم با قانون در نیفتند. چون عاقبتی بهتر از من نخواهند داشت.