اختصاصی همای گیلان: میگویند روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله «چیزی برای خدا بدهید» از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت:ای خواجه تو چگونه میخواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا میروی.
درویش گفت: تو مانند من میتوانی بمیری؟ عطار گفت: بله. درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار پس از این قضیه مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری میگردد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود، بنا بر روایتی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و مابقی نثر است. وی در زمینه عرفانی نیز از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
منبع: کتاب غارت تمدن ایران توسط مغولان ،علی غلامرضایی ،انتشارات دافوس
/علی غلامرضایی
سلام استاد خیلی آموزنده بود
سلام و درود بر استاد عزیز
تاریخ نکات ریز و درشتی داره
ممنون که بخاطر ما،،در جستجوی اسناد تاریخی هستید
سلام
درود بر شما
لسیهر جالب بود
تاریخ بسیار شیرین است ممنون
دروووووود خیلی ممنون