نامه یک شهروند به عضوشورای سابق شهرسیاهکل

اختصاصی همای گیلان: نیماشعبانی ازجمله فعالان اقتصادی وسیاسی سیاهکل می باشد که از حامدقربانی عضوسابق شورای شهرسیاهکل گلایه دارد با هم عین این گفتگورامی خوانیم:

بسم رب جلیل

فویل للمصلین
نامه سرگشاده به آقای حامد قربانی عضو سابق شورای شهر سیاهکل

واما بعد ….

چیزی قریب ۴ سال و اندی پیش(سال ۹۲ ) سرنوشت سیاسی شما با سرنوشت بعضا اجتماعی من گره خورد ، ولو به اختیار و حتی نه گره ای کور . چرا که سرنوشت و خط فکر سیاسی بنده از پیش برای آینده معلوم و معروض بود …. آغاز ، باری از صداقت داشت حداقل از سمت بنده که از سوی شما الله اعلم . قبل انتخاب خرج بنده فکر بود و کار میدانی بود و پیش سخنرانی بود و … خرج شما دریافت بود برای رسیدن به مقصد که بعد آن شما حامی باشید که نشدید . اینکه چقدر شرایط روز و چقدر تدبیر و بی تدبیری شما موثر بود در منفعل بودن شما ، قضاوت با زمان … اما در دوران شورا چقدر باسیاسی بازی منافع شهر و متعاقبا منافع دوستان را به قهقهرا کشیدید بماند . و چقدر بعد از التهاب انتخاب بنده تاوان دوستی با شما را پرداخت کردم که مطلع و معترفید جای خود. به جانب داری از حضرتتان با شهردار و سایر اعضای شورا موجبات تشدد اصطحکاک شدم ، که به تعبیری برای دردسر و درگیری سرقفلی میدادم .(برای یادآوری در راهرو طبقه دوم شهرداری دعوا با شهردار و خانم قاسمی ، در مسجد جامع ،در شورا با صفری، هنوز با آراسته و صفری و خانم قاسمی قهر ، در فرمانداری و …. )
شما به ازای اینهمه خدمات کم نظیر چه کردید ؟؟؟لختی فکر کردید و نتیجه گرفتید که این احمق ، افسار به میخ ما بسته و هرگونه که بخواهم ….
با اینهمه خدمت در عرصه پیشرفت حضرتعالی (که وا… لایق آن نبودید ) شدم پیغام کش صلح که نشد و … با این گذشته سینوس ، کوسینوسی نهایتا در اولین بزنگاه امتحان بین دو مثلا دوست ، نه گذشته یادتان بود و نه آینده ، که تنها دل در گرو حال داشتید که با تخریب بنده و جانب داری کاندید دوست ،نزدیکی بیش از پیش خود به ایشان را تضمین کنید و ایشان را در مقابل سر خمیده بنده معترف به اشتباه سهوی شاکی تر و متعاقبا منتقم کنید و حتی بنده را به شکل چماقی برای تخریب دوست قدیمی و دشمن جدیدتان استفاده کنید و اگر اینها درست نیست قدم که نه حتی نفسی در تلطیف فضای به وجود آمده نکشیدید .
و صد البته که شرمنده خودتان هم نیستید که ساختار فکری و سیاسی شما برمدار ناممکن و هیهات و ناهنجار میگردد و تمام بد در کلمه مصلحت لحظه تعریف میشود .
شرم و شرف را بجایی رساندید که در غیاب بنده از رازی که محرم شنیدنش نبودید سواستفاده کرده و در جهت ترور شخصیت بنده از آن سود بردید ، رازی که خود موجبات خلق آن را فراهم کردید…. حاشا حاشا که تاریخ چون تو بسیار در خود دارد که حتی قدر ارزنی از آنان یاد نمیشود مگر به لعن و نفرین …. شرم و شرف شرمنده قفل خانه پدری ست که دستاویزتان شد و خانه پدرزنی ساده که مامن بغض و کینه تان …. لحظه ای میاندیشم که هدف کانون خانواده من بود و لاغیر ….

(براساس شنیده ها)کجا دوست نزدیکتان ۶۰ میلیون از من ضرر دارند ؟؟؟کی ۵۰ میلیون چک روز به من دادند که مسترد کرده باشم ؟؟؟ چرا مهندس دفترتان حرف از تنبه من میراند ؟؟؟
خدای واحد را شاهد برگفتار خود میگیرم که تا آخرین لحظه انتخابات حتی کلامی در تخریب حضرات نگفتم که هیچ ، بلکه در گروههای موثر حمایت کردم و این تنها به شرایط خاص و پر اضطراب آن روزها برمیگردد …
در تمامی این مدت موجبات اضطراب ، پیشرفت بیماری و آزردگی روحی آنچنانی من را باعث شدید که مرا بد جلوه دهید ؟ که به کجا برسیم ؟
مگر همان نشد که یک سال پیش از انتخابات عرض کردم ؟؟؟ مگر عرض پادشاه پشت پرده و روی صندلی خدمتتان نرسید؟ ( که حضورا رسید ) سکوت مدید من در دوران یکه تازی شما تنها یک دلیل داشت که دست رد مردم به سینه شما به نام بنده حک نشود چرا که سوخته سوزاندن ندارد . آسمان دوستی ابری ست فکری به حال دوستان بعد از من بکنید که به این سیاهه نرسند .
لازم میدانم توضیح دهم که تمامی مراحل ذکر شده فوق بابت شعارهای انتخاباتی و راستای همکاری اعضای شورا با شما برای اعتلای شهری و به حرکت درآوردن شهردار وقت بابت همسویی با سیاستها و شعارهی انتخاباتی شما بود که متاسفانه با سیاست زدگی حضرتتان به مشتی کاغذ بی ارزش تبدیل شد .
و اما کلام آخر … آنچیز که به شرط انصاف و وجدان بین ما میماند در این ۴ سال بدهی شماست و بابت این ۶ ماه اخیر با اینهمه تهمت و افترا و دروغ واگذاری حضرتعالی به رب جلیل که از این تاریخ به بعد سرآغاز فصلی نو خواهد بود … حکایت همچنان باقی ست …
نیماشعبانی

با کانال همای خبر همراه شوید