اختصاصی همای گیلان، پس از یازده سال نبرد با مغولان، سلطان جلال الدین از اتحادیه خلیفه بغداد و سلجوقیان روم و دیگر امیران شام و آناتولی (ترکیه کنونی) شکست خورد و چون این خبر را به دشمن وی بنام اشرفموسی دادند، چنین گفت:
به من تبریک گفته و شادی میکنید اما بزودی زیان نبودن او را خواهید دید!
بخدا سوگند که این شکست او، موجب سرازیر شدن سپاه تاتار به بلاد اسلام خواهد شد و این دلیرِ خوارزمی سدّی بود در بین ما و یاجوج ماجوج( تاریخ مغول ، عباس اقبال آشتیانی)
در سیرت جلال الدین منکبرنی درباره مرگ سلطان جلالالدین آمده است:
«آنگه سلطان بر کوه رفت و کُردان راهها بسته بودند. چون او را گرفته و غارت کردند و خواستند که بکشند، سلطان به کدخدای ایشان گفت: من سلطان جلالالدینام! در کار من شتاب مکن. مرا نزد ملک مظفر شهاب الدین غازی بر ، او خود تو را به مال دنیا بی نیاز سازد. و اگر خواهی مرا به یکی از شهرهایم رسان، تا صاحب ملکی شوی. آن کُرد در رسانیدن او به بلاد رغبت کرد. پس او را به قوم و قبیله خود برده و نزد زن خویش گذاشت و رفت که اسبان خود را از کوهستان بیاورد. در اثنای غیبت کدخدا، مردی دون مایه بیامد با حربهای در دست. به زن گفت که این خوارزمی کیست و چرا او را نمیکشید؟ زن گفت که شوهرم او را امان داده است. کرد گفت که برادرم در شهر اخلاط به دست سپاه وی کشته شد. پس ناغافل حربه ای بر سلطان زد و به یک ضربه روح او را به فردوس رسانید».
جهانگشای جوینی نیز در رابطه با پایان کار سلطان جلال الدین دو گزارش می آورد. نخست شبیه به گزارش کتاب «سیرت جلال الدین» است و اینکه کردان در ناحیه ارزروم به طمع زره و لباس های گرانبهایش او را کشتند. در گزارش دیگرش میخوانیم که سلطان پس از ناکامی هایش، لباس صوفیان را به تن کرد و مدتی صوفی گری نمود تا در گمنامی جان سپرد.
جوینی در ادامه میگوید: تا نزدیک ۳۰ سال پس از مرگ سلطان، هنوز مردم او را زنده میپنداشتند و هر از چندی شخصی ظهور کرده و میگفت: 《من سلطانم》 و مغول را به وحشت می انداخت!!
در حقیقت کسی نمی خواست مردن چنان دلاوری را که در تمام حیاتش، دقیقهای آرام نداشت و تنها حریف پر زور مغول بود، باور کند. گویی ایرانیان در انتظار ظهور سلطانشان بودند.
و در دلیری او نوشتهاند که باینال نویان فرمانده کارکشته مغول، چون حیرت زده شاهد گریزِ شگفت آور سلطان جلال الدین از محاصره مغول بود، تازیانهاش را به دنبال او در هوا چرخ داده و فریاد زد:
《هرکجا میروی به سلامت باش! که مرد زمانه و برگزیده دوران تویی》
منبع:غارت تمدن ایران توسط مغولان،علی غلامرضائی،انتشارات دافوس