وطن، پرندهی پر در خون ✍️ انوشیروان مباشرامینی
سردبیر ارشد
خرداد 24, 1404
مقاله
5 Views
همای خبر:در این روزهای پراضطراب، واژه «جنگ» بار دیگر در میان اخبار و گفتوگوها پررنگ شده؛ واژهای که سالهاست ما را با خودش، با صدای آژیر، با چشمهای نگران مادران، با بدرقههای بیبازگشت، با قاب عکسهایی که هرگز لبخندشان تکرار نشد، آشنا کرده است.
اما کاش میدانستیم، جنگ فقط خبر نیست. فقط تیتر درشت روزنامهها یا عدد و آمار نیست. جنگ، یعنی خانهای که آجرهایش از هراس میلرزد. یعنی مادری که هر صدای مهیبی، قلبش را از جا میکَند. یعنی کودکی که معنای خواب آرام را نمیفهمد. جنگ یعنی رنج، بیمرز و بیرحم.
و ما، مردمانی هستیم که بارها تا مرز سوختن رفتهایم، اما ایستادهایم، چرا که میهن برایمان معنا دارد، حرمت دارد، خون دارد. ما، فرزندان سرزمینی هستیم که طعم تلخ جنگ را چشیده. سرزمینمان، پر از مزار جوانانیست که رفتند تا ایران بماند. ما، مردم این خاک، سالها جنگ را دیدهایم. از خرمشهر تا مریوان، از آژیر قرمز تا صفهای نان، از شهید تا جانباز، طعم جنگ را چشیدهایم و زخمهایش هنوز بر دیوارهای این سرزمین مانده.
و امروز ما ـ نه بهعنوان تماشاچی ـ که بهعنوان صاحبان این خاک، باید مراقب باشیم که جنگ را از درون خانههایمان بیرون نگاه داریم؛ با زبان، با قلم، با خرد.
ایران هیچگاه آغازگر جنگ نبوده؛ اما اگر پای دفاع از عزت و تمامیت سرزمینیاش در میان باشد، بیدرنگ ایستاده است، مقاوم و بیتسلیم. ما صلح میخواهیم، اما تحقیر را نه. امنیت میخواهیم، اما به بهای سر خم کردن نه.
ما با دشمنی دشمن کنار نمیآییم، اما جنگ را هم نمیخواهیم. ما دلمان نمیخواهد نام ایران، با ویرانی گره بخورد. ما ایران را با تمام وجود دوست داریم. و درست به همین دلیل است که از جنگ بیزاریم. نه از سر ترس، بلکه از سر عشق به زندگی، به آینده، به کودکانمان که هنوز «صلح» را در دفتر نقاشیشان با رنگ سبز میکشند.
ایران ما، پرندهایست زخمی… با پرهایی غرق در خون، اما قلبی که هنوز میتپد.
باید بکوشیم این پرنده دوباره آرام بگیرد.
که نه پرواز در دود زیباست، نه آواز در صدای آژیر…
باشد که سرزمینمان در امنیت بماند، و صلح، واژهای باشد که هر روز، از زبان مردممان شنیده شود.