وقتی خطر می آید ، دل ها یکی میشود
تهیه و تنظیم: سرگرد مرضیه عفتی، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره پلیس گیلان
در روزگار صلح و آرامش، مردم هزار رنگ دارند؛ هر کس با سلیقه، فکر و باور خودش راه میرود
در خیابانهای شلوغ و بحث های داغ، گاهی دلخوری، گاهی فاصله و گاهی دیواری نادیده میان آدمها مینشیند. اما همین مردم، وقتی آسمان تیره میشود و خاک وطن زخمی، ناگهان دوش به دوش هم میایستند. چرا؟
چون در ژرفای روان انسان، در لحظهی بحران، هویت جمعی زنده میشود. روانشناسان میگویند تهدید بیرونی، مرزهای درونی را محو میکند. آنچه پیش از آن “او” بود، در جنگ و بحران میشود “ما”.
ایرانیها با همهی اختلافات قومیتی، مذهبی، زبانی و سیاسی، در روزگار جنگ فهمیدند که اگر خانه بسوزد، سقف هیچ کس سالم نمیماند. احساس خطر، غریزهی بقا و دلبستگی به ریشههای مشترک، پردههای تفاوت را کنار زد. وطن دیگر فقط یک اسم نبود، یک موجود زنده بود که هرکس سهمی از نفسش را داشت. از نگاه روانشناختی، این پدیده را ” همبستگی در شرایط تهدید” مینامند. جایی که فرد برای حفظ امنیت روانی و فیزیکی، در دل جمعی بزرگتر ادغام میشود. در آن لحظه، حفظ وطن مساوی با حفظ خود و عزیزانش میشود.
مردم ایران در روزگار جنگ نشان دادند که در طوفان، شاخهها شاید جدا باشند، اما همگی به یک تنه بندند و هرچند در روزهای عادی، تفاوتها پررنگ است، اما در لحظهی خطر، زخمی مشترک، قلبها را به هم میدوزد.
تهیه و تنظیم: سرگرد مرضیه عفتی، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره پلیس گیلان