چاپ مطلب چاپ مطلب

وقتی درس نمی‌خواند و ما حرص می‌خوریم ✍️ انوشیروان مباشرامینی

اختصاصی همای خبر:چند روز پیش، ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد:دانش‌آموزانی که کتاب‌های درسی خود را پاره می‌کردند، آن‌ها را به هوا پرتاب می‌کردند، و با حالتی از شادی یا خشم، پایان سال تحصیلی را جشن می‌گرفتند.


صحنه‌ای که برای برخی عجیب، برای برخی ناراحت‌کننده و برای بعضی‌ها کاملاً قابل‌درک بود.
این اتفاق تازه نیست. سال‌هاست در گوشه و کنار، دانش‌آموزانی دیده‌ایم که از مدرسه و کتاب، نه خاطره‌ای خوش، بلکه فشار، اجبار، استرس و بی‌انگیزگی به‌خاطر دارند.
وقتی آموزش به‌جای شوق یادگیری، به زور نمره و ترس امتحان گره می‌خورد، طبیعی‌ست که کتاب، دیگر «دوست» نیست، و پاره‌کردنش یک جور «آزاد شدن» تعبیر می‌شود.
در همین فضا، یادداشتی که پیش رو دارید، دقیقاً از همین پدیده می‌گوید:
از نسلی که دیگر نمی‌خواهد درس بخواند، و پدر و مادری که با اضطراب، حرص می‌خورند…

شب امتحان است.
مادر با اضطراب کنار سفره شام نشسته، اما فرزند نوجوانش در اتاق، با گوشی در دست، سرگرم بازی یا چرخ زدن در شبکه‌های اجتماعی است. نه دفتر باز کرده، نه کتابی در دست دارد. پدر با کنایه می‌پرسد: «مگه فردا امتحان نداری؟» و پاسخ، نگاهی بی‌تفاوت یا جمله‌ای خونسرد است: «می‌خونم دیگه! حالا…»
این صحنه، آشناست؛ تکرار می‌شود در خانه‌های بسیاری از ما. فصل امتحانات که می‌رسد، این چالش پنهان میان فرزندان و والدین، ناگهان تبدیل به بحران می‌شود. افت نمرات، بی‌تفاوتی دانش‌آموزان، نگرانی والدین ـ به‌ویژه مادران ـ و هشدار مسئولان آموزشی درباره افت میانگین معدل‌ها، همه نشانه‌های یک بحران مزمن‌اند.
اما چرا بچه‌ها دیگر به اندازه قبل، درس نمی‌خوانند؟ چه چیزی انگیزه تحصیل را از بین برده؟
واقعیت این است که نظام آموزشی ما سال‌هاست بر پایه نمره، اجبار و حافظه بنا شده است. محتوای کتاب‌ها برای بسیاری از دانش‌آموزان بی‌ربط با زندگی واقعی است. وقتی دانش‌آموز احساس نکند آنچه می‌خواند به کارش خواهد آمد، انگیزه‌ای هم برای یادگیری باقی نمی‌ماند.
از سوی دیگر، رقابت میان مدرسه و موبایل، میان کتاب درسی و محتوای جذاب فضای مجازی، کاملاً به نفع دومی‌ست. نسل امروز یادگیری را می‌خواهد، اما نه از مسیرهای خشک و یکنواخت.
افزون بر این، وقتی دانش‌آموز در اطرافش فارغ‌التحصیلان بیکار می‌بیند، یا کسانی را که هیچ ربطی میان مدرک تحصیلی و شغل‌شان نیست، با خودش می‌گوید: «این همه درس خوندن آخرش چی؟» این ناامیدی، به‌آرامی ریشه‌ی انگیزه را می‌خشکاند.
مشکل فقط در نسل جدید نیست. جامعه‌ای که موفقیت را فقط در مدرک دانشگاهی می‌بیند، دانش‌آموزانی را که توانمندی‌های فنی، هنری یا کارآفرینانه دارند، از همان ابتدا سرخورده می‌کند.
و والدین نیز سردرگم‌اند. با فرزندشان زبان مشترکی ندارند. نه راهکار دارند، نه الگویی. تنها چیزی که از آن‌ها باقی می‌ماند، اضطراب است و حرص.
این فاصله، نه‌فقط نسلی، بلکه فرهنگی و ساختاری‌ست. باید مدرسه را به محیطی تبدیل کنیم که مهارت، تجربه و خلاقیت در آن محور باشد. باید والدین، از نقش بازرس به همراه یادگیری تبدیل شوند.
فرزندان ما لزوماً تنبل نیستند؛ بی‌انگیزه‌اند، بی‌ارتباط‌اند.
او درس نمی‌خواند…
ما حرص می‌خوریم…
اما آیا وقت آن نرسیده که بپرسیم:
⚠️ اگر نسلی دسته‌جمعی از مدرسه دل‌زده شده،
مشکل در بچه‌هاست؟
یا در مدرسه‌ای که دیگر جای یاد گرفتن نیست؟

About سردبیر ارشد

Check Also

⚠️ شاید برای شما هم اتفاق افتاده 🩺 منتظر ماندم… نه برای دارو، نه برای تخت… ✍️ انوشیروان مباشرامینی

همای خبر:پذیرش شدم. بستری شدم. تخت هم دادند. کارها قرار بود همان روز انجام شود. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *