زن جوانی که با پوشیدن لباس پرستار در بیمارستان دست به سرقت از بیماران و همراهان آنها میزد، دستگیر شد و جزئیات برنامه سرقت خود را تشریح کرد.
همای خبر به نقل از همشهری آنلاین، چندی قبل زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت به دام یک سارق فریبکار گرفتار شده است. وی توضیح داد: یکی از بستگانم بیمار و در بیمارستانی در شمال تهران بستری شده بود. من هم بهعنوان همراه، به بیمارستان رفته بودم که هنگام هواخوری در حیاط با زنی جوان آشنا شدم. او خودش را شهرزاد معرفی کرد و گفت برای پیگیری وضعیت مادرش که در یکی از بخشها بستری است، به بیمارستان آمده. شهرزاد سر صحبت را باز کرد و لحظاتی بعد از داخل کیفش دو پاکت آبمیوه درآورد و یکی از آنها را با اصرار به من داد. پس از خوردن آبمیوه، دچار سرگیجه عجیبی شدم و از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم روی تخت بیمارستان بودم و سرمی به دستانم وصل بود. بعد از پرسوجو متوجه شدم که شهرزاد با آبمیوه مسموم مرا بیهوش کرده و طلاهایم را دزیده است. او به دروغ مدعی شده بود که مادرش در بیمارستان بستری است و بعد از جلب اعتماد من و اجرای نقشهاش، انگشتر، دستبند، گردنبند، گوشواره و ساعت گرانقیمتم را دزدیده بود.
۳ زن در یک قدمی مرگ
با این شکایت، پروندهای تشکیل شد و مأموران به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات برای شناسایی و بازداشت زن سارق را آغاز کردند. در ادامه بررسیها چند شکایت مشابه دیگر نیز پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت که نشان میداد زن جوان بهصورت سریالی دست به سرقت در بیمارستانها میزند. او با حضور در بیمارستانهای شمال و غرب پایتخت، سر صحبت را با همراهان بیماران باز کرده و خودش را شهرزاد معرفی میکرد، سپس با تعارف آبمیوه مسموم، طعمههایش را بیهوش و طلاهایشان را سرقت میکرد.
هرچه تحقیقات پیش میرفت تعداد شاکیان بیشتر میشد. بررسیها نشان میداد که او علاوه بر سرقت از همراهان بیماران، گاهی از خود بیماران هم سرقت میکرد. وی در این سرقتها لباس پرستار به تن میکرد و بالای سر بیماران میرفت و پس از بیهوش کردن آنها با آبمیوه مسموم، طلاهایشان را میدزدید. در جریان سرقتهای این زن، ۳نفر بهدلیل خوردن آبمیوه مسموم به کما رفته بودند اما با تلاش پزشکان از یک قدمی مرگ به زندگی برگشتند.
طعمه هوشیار
کارآگاهان برای شناسایی این سارق حرفهای به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته بیمارستانها پرداختند اما زن سارق همیشه ماسک بهصورت داشت و سرنخی از خود بهجا نمیگذاشت. درحالیکه تحقیقات به شکل ویژه در این پرونده ادامه داشت، یکی از طعمههای این زن باعث دستگیری او شد. ماجرا از این قرار بود که چند روز قبل شهرزاد برای شناسایی طعمه تازه به یکی از بیمارستانهای پایتخت رفت. او با دیدن همراه یکی از بیماران که مقدار زیادی طلا همراهش بود، به سراغ او رفت و طبق نقشهای که داشت سر صحبت را باز کرد. لحظاتی بعد پاکت آبمیوه مسموم را به طعمهاش داد و وی آن را نوشید اما ظاهرا داروی بیهوشی روی این زن اثر نکرد و فقط باعث شد که دچار سرگیجه شود.
زن جوان که به ماجرا مشکوک شده بود، چشمانش را بست و خودش را به بیهوشی زد. همان لحظه شهرزاد دست بهکار شد و به سراغ النگوهای طعمهاش رفت که زن جوان چشمانش را باز کرد و با سر و صدا، درخواست کمک کرد. به این ترتیب مأموران حراست بیمارستان رسیدند و شهرزاد دستگیر شد. همزمان ماجرا به پلیس گزارش شد و زن سارق به اداره آگاهی انتقال یافت و در بازجوییها به سرقتهای سریالی در بیمارستانهای پایتخت اقرار کرد. پس از اعترافات او، بازپرس پرونده برای وی قرار قانونی صادر کرد و متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار اداره آگاهی تهران قرار گرفت.
آزمایشهای عجیب یک سارق
زن سارق میگوید نخستین بار است که دستگیر شده و هیچ سابقه کیفری ندارد. اسمش سولماز است اما همهجا خودش را شهرزاد معرفی میکرد. این زن مدعی است برای تامین خرج ۲فرزندش دست به سرقت میزده است. گفتوگو با او را بخوانید.
ایده چنین سرقتی چطور به ذهنت خطور کرد؟
چند ماه قبل بیمار شدم و برای درمان رفتم بیمارستان. در آنجا شاهد یک صحنه سرقت بودم؛ البته با داد و فریادهای من سارق نتوانست نقشهاش را عملی کند اما من از شگرد او خوشم آمد و تصمیم گرفتم با این ترفند از مردم سرقت کنم.
شگرد او چه بود؟
آن روز دیدم زنی به زن دیگری که همراه یکی از بیماران بود آبمیوه تعارف کرد. من در گوشهای دور از چشم آنها نشسته و شاهد ماجرا بودم. وقتی آن زن پس از خوردن آبمیوه از هوش رفت، با چشم خودم دیدم که زن جوان شروع کرد به سرقت طلاهای او با دیدن این صحنه، داد و فریاد راه انداختم و زن سارق از ترسش نقشهاش را ناتمام رها کرد و متواری شد. بعد از چند دقیقه هم دیدم که آن زن به هوش آمد و همان موقع جرقهای در ذهنم زد و تصمیم گرفتم با همین شگرد سرقت کنم.
از کجا میدانستی که چقدر دارو در آبمیوه بریزی که طعمهات به اغما نرود؟
راستش دز دارو را چندبار روی خودم امتحان کردم تا سلامتی و جان آدمها را به بازی نگیرم. دارو را در آبمیوه ریختم و خوردم و آنقدر روی خودم امتحان کردم تا دز مناسب دستم آمد. مثلا گاهی یک ساعت خواب بودم گاهی ۷یا ۸ساعت. اما میخواستم طوری تنظیم کنم که طرف در نهایت ۲ساعت عمیق بخوابد تا من سرقت را انجام بدهم. حتی میخواستم دستم بیاید که طرف چند ساعت بعد از نوشیدن آبمیوه مسموم، بیهوش میشود.
به این فکر نکردی که واکنش بدن افراد در برابر داروها متفاوت است؟
بعد از اینکه سرقتها را شروع کردم، متوجه این ماجرا شدم. یک نفر فورا بیهوش میشد اما نفر دیگر حتی یک ساعت طول میکشید تا بهصورت عمیق بخوابد. من هم ناچار بودم یک ساعت سر طرف را گرم و با او صحبت کنم تا دارو عمل کند و طعمهام بیهوش شود.
اما با این کار ۳ نفر را تا یک قدمی مرگ پیش بردی و جانشان را به خطر انداختی؟
درست میگویید. خدا رحم کرد که زنده ماندند. در غیر این صورت عذاب وجدان تا آخر عمرم رهایم نمیکرد و معلوم نبود سرنوشتم چه میشد.
علاوه بر همراهان بیماران، سراغ خود بیماران هم میرفتی؟ مگر آنها هم طلا داشتند؟
بعضیها طلا همراهشان بود که اتفاقی متوجه این قضیه شدم. برای همین از آنها هم سرقت میکردم.
لباس پرستاری از کجا میآوردی؟
میرفتم توی رختکن و یک لباس پرستاری میپوشیدم و بالای سر بیماران حاضر میشدم. وانمود میکردم پرستار هستم و بیماران هم شک نمیکردند.
چند وقت است دست به سرقت میزنی؟
از تابستان امسال.
با طلاهای مسروقه چه میکردی؟
میفروختم و خرج زندگیام را میدادم. من ذاتا خلافکار نیستم. هربار بعد از دزدی دچار عذاب وجدان میشدم اما چارهای نداشتم. تا قبل از این هرجا برای کار رفتم، به بنبست خوردم. یا کار مناسبی پیدا نمیشد و اگر هم پیدا میشد حق و حقوقم را درست و حسابی نمیدادند. من دو فرزند دارم و سرپرست خانوادهام هستم. چون شوهرم سالها قبل فوت شد و من ناچار بودم کار کنم تا خرج زندگی و بچههایم را بدهم اما حالا که گیر افتادهام بهشدت نادم و پشیمان هستم.