مدیر خبر1 اسفند 30, 1399مقالهدیدگاهها برای چشمی بههم زدیم و دنیا گذشت علیرضا مویدی فر بسته هستند315 Views
همای گیلان/چهاردهمین قرن هجری شمسی، به خط پایان رسید. طوفانی و پرشتاب. مثل یک دونده نیمه استقامت که ناگهان، در دورهای آخر، از گروه جداشده و بیتاب رسیدن، سرعت میگیرد، آخرین سال قرن، با انبوهی از وقایع، تمام شد.
گویی بدهکار بود اینهمه واقعه را. که با داغ عزیزان آغاز کرد و ادامه داد، سایه جنگ و آوار معیشت و نامردمی مردمان و بیماری خانمانبرانداز و… به قول آن شاعر طناز: کوکوی دوشبمانده و کپی پدرخوانده و ملیپوش بازنده و انتخاب سازنده و دولت شرمنده را، همه از آن ما کرد به امید آیندهای فروشده در غبار و ابهام.
“ما که ای زندگی، به خاموشی، هر سوال تو را جواب شدیم
دیگر از جان ما چه میخواهی؟ ما که با مرگ، بیحساب شدیم” (محمدعلی بهمنی)
اما… ورای همه این ضربههای بزرگ، این، جان انسان است که امید میزاید و آرزو میپروراند. و اینچنین است که با طلیعه هر بهار، هرآنچه که گذشت، به پوشهای در بایگانی خاطرات، move-paste میشود و میرود تا روزی روزگاری، اسباب لبخندی تلخ یا شیرین باشد، از پی بازیابی یادوارهها.
تا بوده، همین بوده… پس، تن و جان زخم خورده را به استقبال بهار میبریم و دفتر سفید تازهای از امید، با سرمشق آرزوهایمان، میگشاییم. باشد که روز و هفته و ماه و سال و قرن تازه، عطر تازگیشان را، لابلای باقیمانده عمرمان بدمند. باشد که “زندگی” را و “یکدیگر” را بازیابیم که این، دشمن واژه “پشیمانی” است.
دریاب که از روح، جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا، خواهی رفت
می نوش، ندانی زکجا آمدهای
خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت (خیام)