چگونگی مرگ المستعصم ، آخرین خلیفه عباسیان/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران
عطیه نصرتی مرداد 18, 1398مقالهدیدگاهها برای چگونگی مرگ المستعصم ، آخرین خلیفه عباسیان/تهیه کننده علی غلامرضائی مدرس دانشگاه وپژوهشگرتاریخ ایران بسته هستند759 Views
اختصاصی همای گیلان، قبل از سقوط بغداد ، به هنگامی که هلاکوخان مغول بغداد را در محاصره داشت ، المستعصم از طریق یکی از پیک هایش به هلاکو گفت:
“…هرچند که پادشاه[منظور هلاکوخان] را معلوم نیست ، لیک از واقفان احوال سئوال کند که تا غایت هر پادشاه که قصد خاندان آل عباس و دارالسلامِ بغداد کرد ، عاقبت او وخیم گشت. هرچند پادشاهان با صلابت و صاحبان شوکت ، قاصد ایشان شدند ، بنای این خانه به غایت محکم افتاد و تا {قیامت} نیز پایدار خواهد بود. در ایام ماضی ، یعقوب لیث صفاری قصد خلیفه عهد کرد ، به قصد نارسیده از درد شکم جان بداد. برادرش عمرو عازم شد ، اسماعیل بن احمد سامانی او را گرفته و بنده کرده و به بغداد فرستاد. بساسران با لشگر گران ، از مصر به بغداد آمد و خلیفه را بگرفت و محبوس گردانید. و طولی نگذشت که طغرل سلجوقی او را بگرفت و بکشت!…” اما اینها همگی لاف و گزاف هایی توخالی بود و واقعیت پدیده ای ، آنچنان قوی و کارا بود که همگی این ادعا ها را به زودی بی اعتبار کرد. بالاخره هلاکوخان مغول ، در ۹ صفر ۶۵۶ هجری قمری بغداد را گشود. همانطوری که در بالا نیز اشاره شد ، خلافت عباسی پیوسته تلاش میکرد که نشان دهد المستصعم با قدرتی آسمانی در پیوند است و اگر آسیبی به او برسد ، چنین و چنان خواهد شد. از طرفی دشمنان خلافت عباسی از جمله خود ” خواجه نصیر الدین طوسی ” می کوشیدند پشت پرده های این خیال پردازی پر نیرنگ و سودجویانه را افشاء کنند. بنابراین دشمنان و طرفداران خلافت هلاکوخان مغول را در نفی و اثبات خلیفه مردد کرده بودند. هلاکو خان با نزدیکان خود مشورت کرد ، آنها گفتند که مردم ، این مرد[المستعصم] را خلیفه ، رسول ، امامِ به حق و حاکم مطلق خود میدانند. اگر زنده بماند ، بیم آن میرود که تدارک قوا کند و به جنگ برخیزد…ظاهرا نیز بعضی از نزدیکان هلاکوخان از ریختن خون خلیفه بیم داشتند و می ترسیدند زمین و زمان سیاه و آثار قیامت ظاهر شود و بدین ترتیب هلاکوخان را تحت تاثیر قرار داده بودند. هلاکوخان که تحت تاثیر القائات هواداران خلیفه در کشتن یا ابقاء خلیفه مردد بود ، موضوع را با خواجه نصیر الدین طوسی در میان گذاشت. او همچنان که پیش از این به هلاکو خان تاکید کرده بود ، مقدس بودن دروغین خلیفه عباسی را به چیزی نمیگرفت و استدلال می کرد که: “…بسیاری از صحابه پیامبر شهید شدند(عمر ، عثمان ، علی بن ابیطالب و…) ولی هیچ فسادی ظاهر نگشت و اگر گفته شود این تقدس خاصیت عباسیان است میبینیم که طاهر ذوالیمینین ، به حکم مامون ، امین را بکشت و باز متوکل را پسرش به اتفاق امراء به قتل رسانید و {منتصر} و {مقتدر} را امراء و غلامان بکشتند. و چند تن دیگر از خلفاء به دست مردم نابود شدند و هیچ فسادی در جهان ظاهر نشد!..” بنابراین خواجه نصیر الدین طوسی معتقد بود ، قتل خلیفه هیچ فاجعه ای را به بار نمی آورد. نوشته اند با این همه هلاکوخان راه احتیاط پیش گرفت و همچنین به پیروری از سنت دیرین سران مغول ـ که از ریختن خون بزرگان قوم بر زمین خودداری میکردند ـ فرمان داد تا خلیفه را در نمدی پیچیده و به ضرب مالش ، جانش را گرفتند. گروهی نیز نوشته اند به امر هلاکوخان ، خلیفه را زیر سم اسبان انداختند و کشتند. {مارکوپولو} سیاح ونیزی نوشته است که: “…هلاکو خان ، خلیفه را در برجی مملو از نقود زرین و سیمین که از خلیفه کشف کرده بود قرار داد و امر داد که او را از خوردن و آشامیدن هیچ ندهد ، و به خلیفه گفت: “…از خزائن خود ، هرچه می خواهی تناول کن ، چه تو را نسبت به آن تعلقی تمام است ، و جز این هرگز غذایی به تو داده نخواهد شد. خلیفه چهار روز در آنجا به همان حال بماند و از ناتوانی و ضعف جسمانی جان سپرد. برخی گفته اند گلوی او را فشار دادند تا خفه شد و مرد. گروهی معتقدند که او را در دجله غرق کردند و گروهی نیز می گویند که او را در نمد گذاشتند و آنقدر نمدبر زمین مالیدند تا اینکه جان داد.
منابع:۱_مطالب رنگارنگ تاریخ ایران،علی غلامرضائی،انتشارات دافوس۲_ چنگیز خان ، چهره خون ریز تاریخ، احمد پناهی سمنانی.۳_چکیده تاریخ اسلام تاپایان خلافت عباسیان ،علی غلامرضائی