همای گیلان:این ماجرا روز سهشنبه ۵ اسفندماه رخ داد. آن روز رضا برزوپور لاهیجانی، کارشناس فضای سبز شهرداری منطقه۳، سوار بر خودروی اداره در حال سرکشی به پارکها بود که هنگام عبور از خیابان لهراسبی چشمش به کیفی خورد که گوشه خیابان روی زمین افتاده بود.
چند نفر در آن حوالی متوجه کیف شده و رفتار مرموزی داشتند و به همین دلیل کارمند شهرداری پیش از آنها خودش را به کیف رساند و آن را برداشت. وقتی او در کیف را باز کرد، با دیدن یک چک ۱۷۵میلیون تومانی در وجه حامل، مقدار زیادی پول نقد، کارتهای عابربانک و مدارک و اسناد باارزشی که داخلش بود، سوار ماشین شد و کیف را به اداره برد و ماجرا را با مدیرش در میان گذاشت.
بیشتر مدارک داخل کیف اسناد بینالمللی بودند و کارت ویزیتهای زیادی که داخل آن بود نشان میداد کیف احتمالا متعلق به یک بازرگان بینالمللی است. کارمند شهرداری و مدیرش برای یافتن صاحب کیف دست بهکار شدند و با شماره تلفنهایی که روی کارتهای ویزیت بود تماس گرفتند.
تلاش آنها بعد از مدتی نتیجه داد و آنها در نهایت توانستند از طریق یکی از همین شمارهها صاحب کیف را پیدا کنند و با او تماس بگیرند. صاحب کیف وقتی از پشت خط شنید که چک ۱۷۵میلیون تومانی و همه اسناد بینالمللیاش پیدا شده، از خوشحالی سر از پا نمیشناخت.
او ساعاتی بعد خودش را به دفتر روابط عمومی شهرداری منطقه۳ رساند و ثابت کرد که صاحب کیف است. به گفته وی ارزش این کیف دستکم ۲۰۰میلیون تومان بود و از همه مهمتر لیست داروهایی بود که داخل این کیف وجود داشت. به این ترتیب تاجر جوان کیف و همه اسناد و مدارکش را پس گرفت و پس از قدردانی از کارمند شهرداری راهی خانهاش شد.
دومین کشف آقای کارشناس
رضا برزوپور لاهیجانی که کیف ۲۰۰میلیون تومانی را به صاحبش رساند، متولد ۶۱ و متاهل است. او مدتهاست که در خانهای اجارهای زندگی میکند و با اینکه میتوانست به راحتی پولها و اموال داخل کیف را تصاحب کند اما بهگفته خودش: «چهره نگران صاحب کیف یک لحظه هم از ذهنم خارج نشد و به تنها چیزی که فکر میکردم پیدا کردن او بود».
این نخستین باری نیست که مرد جوان اموالی را پیدا کرده و بهدست صاحبش رسانده است. او میگوید: مدتی قبل وقتی از پارکها سرکشی میکردم، روی یکی از نیمکتها، یک موبایل گرانقیمت دیدم. آن را برداشتم و همان لحظه زنگ خورد. جواب دادم و پشت خط صاحب موبایل بود که حسابی نگران بود.
او را آرام کردم و آدرس دفتر پارک را دادم اما او گفت که خیلی از پارک دور است و نمیتواند امروز به آنجا بیاید. با این حال آدرسش را گرفتم و موبایل را به یک پیک موتوری دادم که به دستش برساند. آن مرد حتی کرایه پیک موتوری را هم به من بازنگرداند اما با این حال از این کارم هرگز پشیمان نشدم. کارمند جوان شهرداری با اینکه زندگی سادهای دارد اما معتقد است که: «هیچوقت نباید لقمه حرام سر سفره زن و بچه برد و این شرط زندگی درست است.»/همشهری انلاین
با سلام خدمت دوست گرامی خودم آقا رضا و احسنت .