گزارشها همیشه خوباند؛ فقط با واقعیت نمیخواند
یادداشت از انوشیروان مباشرامینی
در نظام اداری ما، یکی از چالشهای ریشهدار، نه کمبود امکانات یا نبود منابع انسانی، بلکه ترس از بیان واقعیت است. بسیاری از مدیران، چه در سطح کلان و چه در ردههای شهرستانی و بخشی، بهجای گزارشدهی واقعبینانه از وضعیت حوزه عملکردی خود، ترجیح میدهند تصویری غیرواقعی و آرایشیافته از شرایط ارائه دهند. چرا؟ چون از متهم شدن به کمکاری یا ناتوانی میترسند.
این رویکرد در جلسات رسمی فرمانداریها، استانداریها و کارگروههای شهرستانی و استانی بهوضوح قابل مشاهده است. وقتی مدیری در جمع مافوق یا نماینده وزارتخانهای قرار میگیرد، کمتر کسی به مشکلات واقعی حوزهاش اشاره میکند. در عوض، آمارهایی ارائه میشود که بعضاً تنها روی کاغذ وجود دارند؛ آمارهایی که گاه از واقعیت فاصله دارند و صرفاً برای تبرئه مدیر و نمایش موفقیت طراحی شدهاند. در چنین فضایی، آمارسازی و ارائه گزارشهای ویترینی نهتنها مدیر را از پاسخگویی نجات میدهد، بلکه در کوتاهمدت ممکن است او را مدیر موفق نیز جلوه دهد.
نتیجه این روند، گمراه شدن سطوح تصمیمگیری بالا و شکلگیری زنجیرهای از تصمیمات اشتباه است.
البته این مشکل محدود به جلسات نیست. در پاسخ به استعلامها و مکاتبات وزارتخانهها یا دستگاههای نظارتی نیز همین رویکرد دیده میشود. بسیاری از اطلاعاتی که به تهران ارسال میشود، نه بر پایه دادههای واقعی، بلکه با نگاه به حفظ موقعیت اداری تنظیم میشود.
این اطلاعات، اگرچه ممکن است در ظاهر خوشایند باشند، اما در عمل، تصمیمگیران بالادستی را دچار خطای محاسباتی میکنند و زمینهساز تصمیمهای اشتباه و ناکارآمد میشوند.
از سوی دیگر، یکی دیگر از پیامدهای جدی این پنهانکاری، نبود یک بانک اطلاعاتی منسجم، معتبر و بهروز در حوزههای کلیدی مثل اشتغال، معیشت، زیرساختها، آموزش، سلامت و حتی امنیت است؛ مسئلهای که باعث شده تصمیمسازان عملاً بر پایه دادههای مخدوش و گاه خیالی برنامهریزی کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی، نه سیاستگذاری کارآمد شکل میگیرد، نه توزیع عادلانه منابع، و نه اصلاح مؤثری در مسیر توسعه.
نکته نگرانکنندهتر اینجاست که گاه خودِ مدیران ارشد هم علاقهای به شنیدن واقعیتها ندارند. در برخی جلسات رسمی، نهتنها از بیان مشکلات استقبال نمیشود، بلکه فضا چنان طراحی شده که گویی تنها سخنِ خوشایند باید بر زبان آید. این ذهنیت، همان فرهنگ خطرناک «مدیحهسرایی در حضور قدرت» را بازتولید میکند؛ جایی که پاداش با اغراق همراه است و صداقت، بهایی سنگین دارد.
✅ راهکار چیست؟
• جایگزینی فرهنگ «گزارش موفقانه» با فرهنگ «گزارش واقعگرایانه»:
باید مدیران را از این باور نجات داد که بیان واقعیت به معنای ضعف است. گزارش صادقانه، گام اول برای اصلاح است، نه نشانه ناتوانی.
• اهمیت راستیآزمایی گزارشها:
حضور نهادهای بیطرف یا ارزیابی میدانی میتواند به مرور این فرهنگ را تغییر دهد.
• ایجاد بانک اطلاعاتی جامع و قابل اتکا:
با مشارکت همه دستگاهها، و نه صرفاً فرمهای مقطعی و آمارهای کاغذی، باید یک سامانه اطلاعاتی یکپارچه و بهروز طراحی شود.
تا زمانی که در سیستم اداری، صداقت یک ریسک و گزارش ساختگی یک مهارت تلقی شود، اصلاح ساختاری ممکن نخواهد بود.
برای اصلاح، فرهنگ «گزارش موفقانه» باید جای خود را به «گزارش واقعبینانه» بدهد؛ و این اصلاح، نه با دستورالعمل، که با تغییر نگاه مدیران ارشد و میدان دادن به کارشناسان شجاع ممکن است.
#گیرنده_مخاطب_خاص
همای خبر/