کارها قرار بود همان روز انجام شود. اورژانسی بودم.
همهچیز آماده بود… جز پاسخ پزشک متخصص.
منتظر ماندم…
نه برای دارو، نه برای نوبت، نه برای تخت خالی.
منتظر ماندم برای یک امضا.
برای مشاورهای که همان روز باید انجام میشد.
برای دکتر متخصصی که علیرغم همهی هماهنگیها، ۲۴ ساعت بعد پاسخ داد… نه زودتر.
من فقط یکی از بیماران آن بخش بودم.
دو نفر دیگر هم دقیقاً همین را تجربه کردند:
چشمانی خیره به سقف،
پروندههایی در انتظار،
و دردی که انگار هیچکس آن را اورژانسی نمیدید.
سؤال من ساده است:
آیا اورژانس فقط به معنی تخت دادن است؟
اگر وضعیت حاد است، پس چرا تصمیمگیری حاد نیست؟
اگر بیمار نیازمند رسیدگی فوریست، پس چرا پاسخ پزشک فوری نیست؟
بیماران، همیشه دنبال دارو نیستند.
گاهی فقط دنبال یک پاسخ ساده، در زمان درست هستند.
همین.